فال شب یلدا

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ی دیواژه‌ها | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
***
مرا جوری زخم زده‌ای که...
دیگر نمی‌شود با هیچ نخی شکاف این قلب آتش گرفته را کوک زد!
دیگر نمی‌شود با هیچ پاک کنی جای این زخم را روی این روح پاک کرد!
دیگر نمی‌شود زندگی کرد...
فقط می‌شود زنده ماند!
مرا جوری زخم زده‌ای
که این روزها...
جوری درد می‌کشم که فرشچیان هم غبطه می‌خورد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
***
نگران من نباش!
با خیال راحت در خیال او خوش باش!
من هر وقت خاطرات سیل وار مرا می‌برند...
هر وقت چشمانت را به یاد می‌آورم و نفسم قصد خودکشی می‌کند...
هر وقت واژه‌ها به خاطر سد بغض‌هایم زندانی می‌شوند...
هر وقت اشک می‌ریزم...
کسی را دارم که...
کنارم زانو می‌زند!
در آغوشم می‌کشد و مرا
دلداری می‌دهد!
نامش، تنهایی است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
***
جنگ...کار من نیست!
نباید از همان اول هم پا در جبهه چشمان تو می‌گذاشتم،
نباید!
وقتی که در مقابله با چشمان تو...
شروع نشده، زانو زده‌ام!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
***
الفبای عشق را آموختن در مکتب چشمانت آن‌قدر شیرین بود که زنبورهای عسل را هم به سجده وادار کند!
حالا فرض کن عشقی چنین شیرین...
داغش چه قدر سوز دارد،
که حتی نمی‌توانم برایت از آن بگویم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
***
نامرد جان!
دعا می‌کنم روزی کسی را بیابی که قلبت بی او تنها یک ماهیچه باشد، نه دلی که هم نوای گام‌هایش می‌تپد.
دعا می‌کنم آهنگ‌ها همه در گوشت قصه عشق شوند؛ حتی اگر از عشق نگویند... .
آن گاه، یک لحظه دوری‌اش آتش شود در جانت!
شاید یک لحظه،
حال سوخته حالم را لمس کنی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
***
از دست‌هایم، باید حکایت‌ها برایت نقل کنم.
عقل حکم می‌کند و قلم آماده نفس تازه می‌کند. می‌گوید بنویس خداحافظ...!
آنچه می‌نویسند تنها سکوت است.
عقل که حیران می‌شود، مقصد نگاه دست‌ها را قفسه سینه میابد... .
جایی لابه لای اشک‌های چهره دل!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #27
***
بازی دردناکی بود عشق... .
وقتی انتهای بازی به کیش شدن یکی و مات شدن دیگری ختم میشد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #28
***
راهی دیگر به نقطه سر خط زندگی‌ام نمانده.
نمره انشای زندگی‌ام بیست می‌شود وقتی قبل از تو، با تو و بعد از تو تنها ضمیر جا خوش کرده در این انشا فقط تو بوده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #29
***
گردون، گردتر از آن بود که فکر می‌کردم.
روزی من گرد تو می‌گشتم...
حالا خاطراتت دور میدان ذهن چروکیده‌ام دور دور می‌کنند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,219
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
***
رد پایت را از این کوچه دل پاک کن
زیادی سنگین است
دل من مرد میدان نیست...!
شانه چهار شانه ندارد که بر دوش بکشد این درد را... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا