متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته تمام چیزی که می‌خواهم | ستاره حقیقت جو کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #1
juyv_20200326_192041.jpg
به نام خالق تو

نام دلنوشته: تمام چیزی که می‌خواهم
نام نویسنده: ستاره حقیقت‌جو
تگ: محبوب
ویراستار: پریسا زارعی

مقدمه:
تمام چیزی که می‌خواهم حالا تنها یک چیز است.
صدای خنده هایت در گوشم، می‌دانی من لحظه های از دست رفته‌ام را می‌خواهم...
لبخند هایت را می‌خواهم...
من زندگیم را می‌خواهم...
من تو را می‌خواهم!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر

S_MELIKA_R

مدیر بازنشسته
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,263
پسندها
19,567
امتیازها
46,373
مدال‌ها
30
سن
26
  • #2
دلنوشته.jpg



" به نام ایزد منان "

هر انچه از دل برآید، خوش آید!

کاربر گرامی نهایت قدردانی را داریم که نوشته های زیبایتان را در انجمن یک رمان به اشتراک می گذارید!
خواهشمندیم پیش از پست گذاری و شروع دلنوشته ی خود، قوانین زیر را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته ی کاربران"

پس از گذشت حداقل 30 پست از دلنوشته تان، می توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید.
"درخواست تگ دلنوشته"

همچنین پس از گذشت 30 پست از دلنوشته تان قادر هستید در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S_MELIKA_R

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #3
در گوشه ترین قسمت اتاقک کوچک مخفی می‌شوم و منتظر می‌مانم.
آرام وارد می‌شوی...
به یکباره روبرویت ظاهر می‌شوم و تو از شدت ترس فریاد می‌کشی‌ اما بعد از دیدن من لبخند می‌زنی و صدای خنده هایت کل اتاق را پر‌ می‌کند
در آغوشم می‌خزی و زمزمه می‌کنی:
-این واقعا ترسناک بود مرد... دیگه این کارو نکن!
لبخند کوچکی می‌زنم. لبم را به صورتت نزدیک میکنم و آرام بوسه ای به گونه ات می‌زنم و زمزمه می‌کنم:
- تو واقعا ترسیدی؟
...
تمام چیزی که می‌خواهم مرور خاطرات است دختر. چرا نمیایی تا با هم خاطره بازی کنیم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #4
تمام چیزی که می‌خواهم ورود دوباره‌ات به زندگیم است.
اصلا بیا و دوباره زنگ خانه‌ام را بزن.
بگذار یکبار دیگر رو در رو شویم.
بگذار یکبار دیگر یکدیگر را در آغوش بگیریم.
بگذار یکبار دیگر به هم فرصت زندگی‌ ببخشیم.
اگر بتوانم یکبار دیگر خاطرات تجربه کنم از شدت خوشحالی از دنیای می‌روم.
می‌توانم این را ثابت کنم.
قول مردن می‌دهم. تو که می‌دانی من قولم قول است!
تو فقط بیا... من می‌میرم.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #5
زمانی که برای آخرین بار خداحافظی کردی
من به یکباره از داخل مردم.
می‌دانی من تمام شب را در تختم اشک می‌ریزم. بدون تو و آغوش گرمت...
اصلا بگو ببینم مگر‌قرار نبود همیشه کنار یکدیگر به خواب برویم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #6
اما اگر تو دوستم داشتی، چرا ترکم‌کردی؟
من در انتظارت بودم و تو در انتظار ترک کردن من و فرا رسیدن روز خوشبختی دائمی‌ات.
اما بیا و مرا در آغوش بگیر
تمام چیزی که می‌خواهم و تمام چیزی که نیاز هایم را کوچک جلوه می‌دهد پیدا کردن شخص دیگیریست.
اما او حتما باید مثل تو باشد.
او باید کمبود های مرا جبران کند.
او باید نبودن هایت را جبران کند...
این را که می‌توانی درک کنی؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #7
تو بهترین، من را در اختیار داشتی.
قسمتی از من که خودم هم تا به حال او را ندیده‌ام
تو مرا در آغوشت میگرفتی و تمام پلیدی های روحم را با عشق پاک می‌کردی... تو مرحمی بودی برای درد های من
اما گمان می‌کنم نمایش نامه عشقمان تنها برای یک اجرای کوچک نوشته شده بود‌ و نه هیچ چیز دیگر...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #8
دستانم را در دستانت بگیر و به من نزدیک‌تر شو.
در چشمانم خیره شو و و تمام حرف هایت را برایم حجی کن.
اصلا بیا بر سرم فریاد بکش و حتی نرا به باد کتک بگیر
بیا زندان بانی باش برای قلب ساده‌ام. اصلا...
اصلا بیا و پادشاه قلب من باش!
تنها چیزی که می‌خواهم تو هستی.
تمام چیزی که می‌خواهم تو هستی.
آیا این خواسته بزرگی است؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #9
تمام چیزی که می‌خواهم لبخندت است اما نمی‌خواهم کنار شخص دیگری لبخند بزنی‌
این را درک کن!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ستاره حقیقت جو

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
2,065
پسندها
31,119
امتیازها
66,873
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #10
آرام در گوشت صحبت میکنم و تو لبخند می‌زنی و می‌گویی:
- آغوش تو جهان کوچکیست که می‌خواهم فقط ماله من باشد.
لبخند می‌زنم، لبخند می‌زنی؛ این لبخند ها مهر ابدیست بر تمام بودن هایمان با مدت ابد و یک روز!
فقط من فقط تو آن هم درست کنار یکدیگر.
...
به زمان حال بر می‌گردم من کنج اتاقم نشسته‌ام و تو...
از حال روزت خبر ندارم اما عزیز جان من حالا و در این لحظه تنها خاطره بازی می‌خواهم.
می‌خواهی بازی کنیم؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا