مشاعره مشاعره با اشعار محمد تقی بهار (ملک الشعرای بهار)

  • نویسنده موضوع سَنا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 86
  • بازدیدها 3,282
  • کاربران تگ شده هیچ

Nazanin_N

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/21
ارسالی‌ها
73
پسندها
582
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
سطح
6
 
  • #21

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #22
نازت بکشم ای مایه ناز
بارت ببرم ای دلبر من
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
وآن باغ که بودست پر از مرغ خوش‌الحان

امروز چرا گشت نشیمن‌گه زاغان
افسوس زمانی که چنان بود و چنین شد
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,395
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #23
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
وآن باغ که بودست پر از مرغ خوش‌الحان

امروز چرا گشت نشیمن‌گه زاغان
افسوس زمانی که چنان بود و چنین شد
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
 

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
27/12/21
ارسالی‌ها
1,989
پسندها
6,354
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • #24
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
دل ز باغ سخنت ورد کرامت بوید
پیرو مسلک تو راه سلامت پوید

دولت نام توحاشا که تمامت جوید
کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
 
امضا : بَهآرنارنج
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #25
دل ز باغ سخنت ورد کرامت بوید
پیرو مسلک تو راه سلامت پوید

دولت نام توحاشا که تمامت جوید
کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت
تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب
کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,395
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #26
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت
تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب
کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت
تا جهانی در خور شرح غمت پیدا کنیم
خویش را زین عالم فانی به در خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #27
تا جهانی در خور شرح غمت پیدا کنیم
خویش را زین عالم فانی به در خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد
دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,395
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #28
دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #29
لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس

سر آزاده ما منت افسر نکشد
تن وارسته ما حسرت زیور نکشد
ما فقیران تهی‌دست ز خود بیخبریم
جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + هنرمند انجمن
شاعر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
921
پسندها
15,395
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #30
سر آزاده ما منت افسر نکشد
تن وارسته ما حسرت زیور نکشد
ما فقیران تهی‌دست ز خود بیخبریم
جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا