- تاریخ ثبتنام
- 16/6/21
- ارسالیها
- 73
- پسندها
- 582
- امتیازها
- 3,013
- مدالها
- 7
نازت بکشم ای مایه نازدور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من
بارت ببرم ای دلبر من
نازت بکشم ای مایه نازدور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من
نه دین داری نه آیین داری ای چرخنازت بکشم ای مایه ناز
بارت ببرم ای دلبر من
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسدنه دین داری نه آیین داری ای چرخ
وآن باغ که بودست پر از مرغ خوشالحان
امروز چرا گشت نشیمنگه زاغان
افسوس زمانی که چنان بود و چنین شد
دل ز باغ سخنت ورد کرامت بویددر غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می رسد
شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟
کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد
در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشتدل ز باغ سخنت ورد کرامت بوید
پیرو مسلک تو راه سلامت پوید
دولت نام توحاشا که تمامت جوید
کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
تا جهانی در خور شرح غمت پیدا کنیمدر مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون کهآب از سرگذشت
تیغ بر سر خورده فرهادا برآور سر ز خواب
کافتاب از تیغ کوه بیستون اندرگذشت
دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دلتا جهانی در خور شرح غمت پیدا کنیم
خویش را زین عالم فانی به در خواهیم کرد
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد
لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوسدل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل
جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
دل گوشتپارهای که بجنبد به سینه نیست
منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امید قبس
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسدسر آزاده ما منت افسر نکشد
تن وارسته ما حسرت زیور نکشد
ما فقیران تهیدست ز خود بیخبریم
جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد