مشاعره مشاعره با اشعار محمد علی بهمنی

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 98
  • بازدیدها 2,258
  • کاربران تگ شده هیچ

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
downloadfile.gif
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
 

Nazanin_N

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/21
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
سطح
6
 
  • #2

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
تا این غرل شبیه غزل های من شود،
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است،


تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
 

Nazanin_N

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/21
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
سطح
6
 
  • #4
تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
 

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود»
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
 

-PANAHツ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
13/12/21
ارسالی‌ها
37
پسندها
124
امتیازها
548
مدال‌ها
1
سن
19
سطح
0
 
  • #6
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
 
امضا : -PANAHツ

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
 

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
 

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,034
پسندها
6,238
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #9
مجال شکوه ندارم ولی ملالی نیست
که دوست جان کلام من است در همه حال

قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
به واژه ها که مرا برده اند زیر سوال
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
 
امضا : m.sina

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,354
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را

آخ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست، باهاش شکست دلامون
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا