کامل شده مجموعه اشعار ویولن سیاه | PERFUMEکاربرانجمن یک رمان

[Abiii]

یادم آن روز کردم با تو بدرود تنها کسم
یادم آید که نگفتی بمان وتنها شدم،تنها کسم
یادم آمد گفتی،نمی خواهی بینی دیگر صورتم
من آن ازشب که گفتی،سوزاندم همه جان وتنم
آخ
یادم آمد
چه شبی بود
سرد و سوزان
چشمای پراشک باران
عاشق ودلداده بودم
می دانستم که فقط با تو می‌شوم من

 

[Abiii]

حس که آمد
ما شاعر نابلدشدیم
ردیف وقافیه رفت وآبی رویش سرکشیدیم
شاعرکه که قانون شکنی تخصص دارد
وکلمات ابزارش
ولمان کن تورابه خدا
احساس که آید
عقل ازسر راه بردارد
​

 

[Abiii]

نفسم سردرگریبان
خیره به عکست زار،گریان
نکردم ازعشقم کم وکاست
من همان اولین باردلم توراخواست
که دربه در دنبال توباشد
همدرد،درد چشمان توباشد
درزیر پای شوق پرواز توخاک شد
نگاهم گوشه شود،دردل توجاشد​

 

[Abiii]

هیچکی نبوده ونیست
انقده منو عاشق بکنه
این چیزبدی نیست
اگه دلیلش چشمای توإ
خفته کابوس بودم
یه کابوس طولانی
امدی وکردی همه دنیامو
پر از حس خدایی
من بودم تنهاودست خالی
توی این جنگل تاریک
بدم کرده بودن اما
آمدی نشستی پای این چشما
درمون کردی همه دردام​

 

[Abiii]

ای دل
آرزوهامودادی به باد
توتموم زندگیمو بهش دادی حراج
ای دل
کشیدی آتیش به جونم
یادم رفت که منم مثلش جوونم
که بخاطرخودم نبایدیادش بمونم

 

[Abiii]

دلتنگی مقدمه دیوانگی ست
دلتنگ شدم
گریستم
نشد آرام شوم
زجه زدم
نشد که روی ازخیالم
کشتم
نمردی دردل
سکوت کردم
در خود مردم
مردم،نفهمیدی وکاش روزی خبرش برسد​

 

[Abiii]

«ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود»
عکس تودرقاب دلم،آیینه دقم بشود
جای توخالی بماند،دل من تنگ شود
از من دلسردشوی،دستانم از خالی پرشود
ترسم این است که بی توچه کنم
نه چشم خواب رود ونه دلم رهاکند
آسمان نگاهم بی ستاره،لبخندمن محوشود

*بیت اول تضمین شعر فاضل نظری

 

[Abiii]

ازمن شده ای خسته
،
چه بی قراری

برازاینجا
،
اما نگو آنکه خواهی

پیرم کرده ای
،
به زبان نیاور که پیرترازاین شوم

کمرم خم تر
،
بشکنم دراوج جوانی

ماه صنم اوکجایی
،
بی توشده اینجا تاریک روبه تباهی

عطرشده نفس خانه دنیام
،
نه نرو،تونمی توانی

​

 

[Abiii]

بازمن ونم نم بارون
قدمام شده سنگین توخیابون
یادتوافتاده به جونم
خاطراتت آفت خونم
چطور تونستی من روکنی داغون
بازباخیال تومی خندم
جای خالیت رومی بینم
بازبه چشمات دل می بندم

 

[Abiii]

بوی عیدی
بوی نم خاک
توی بارون خیال
بوی عطرت
صدای آهنگ نگات
گرمی دستات
زیر بارون
شده شومینه دستای من
صدای،زمزمه مهربونیات
با اینا،زمستونو سرمیکنم
با اینا خستگیمو درمی کنم
بااینا،ستاره هارو روشن می کنم
بااینا آرامشو،مهمون قلبم می کنم
با اینا خودمو باور می کنم
با اینا خوشبختی رو درک می کنم
با اینا سردی آدما روگرم می کنم
با اینا خنده های خدا رو پررنگ می کنم