″اغوش″
آغوشت امن ترین جای دنیاست،
لبخندت...
تو که میخندی، بیابان قبلم بهشت میشود، هیچگاه دست از لبخندت برندار!
تا زنده بمانم،
نفس بکشم،
در چشم هایت زندگی کنم...
عاشقانه که نگاهم میکنی دلم ضعف میرود؛
صدها یاقوت در چشمانت روشن میشود؛
دنیایم جان میگیرد،
نگاهت را از من نگیر،
میمیرم!
تو،با نگاهت مرا زنده میکنی!
مرتد نیستم! اما کفر نیست؟! تو خودِ مسیحی!
آه از آن روزی که چشمانت ابری شود...
ببارد از این کار ها نکنی جانانم...
که مرا طوفان اشک هایت با خود خواهد برد
مرا سیل خواهد برد!
من در نگاهت زندگی میکنم،در چشم هایت...
که امن ترین خانه ی دنیاست؛
تو خوده امنیتی...
حالا که تو نیستی، کجا پناه بگیرم...؟!
#زهرا افشار
***