نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته نبض قلم | آتوسا رازانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Atousa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 146
  • بازدیدها 5,734
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #111
***
اولین اتفاق اندوه‌بار زندگی‌ام که رخ داد، بسیار متاثر شدم. روزها اشک ریختم و شب‌های زیادی را غصه دار بودم؛ مدتی افسردگی را زندگی کردم.
دومین اتفاق غمگین زندگی‌ام که رخ داد، باز هم ناراحت شدم اما شدتش از سری قبلی کم‌تر بود.
برای سومین اتفاق تلخ زندگی‌ام کمتر گریستم و کمتر غصه خوردم. هم تجربه‌های گذشته را داشتم و هم بهتر می‌توانستم خودم را دلداری بدهم.
هرچه تعداد این اتفاقات بیشتر شد شدت ناراحتی من هم کمتر شد.
آن‌قدر که دیگر برای هیچ اتفاقی چشمانم تر نمی‌شود؛ بغضی در گلویم انباشته نمی‌شود؛
فکرم مدت‌ها درگیر غم نمی‌شود.
من سنگ‌دل نشده‌ام فقط تجربه‌های گذشته به من آموخت افسوس و غصه‌ی اندوهی را هر چه بیشتر بخوری، ضربه‌های زیادتری از زندگی تو را زمین می‌زند.
شدت غم‌های اتفاق افتاده به من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #112
***
خیلی وقت‌ها بارون قصد باریدن نداره اما تحمل دیدن لب‌های خشکیده‌ی گل و سر خم شدش رو نداره پس می‌باره تا گل بخنده.
می‌باره تا زمین نفس بکشه،
بی‌توقع برای خوب شدن حال دیگران می‌باره.
بعضی وقتا لازمه بارون باشیم بدون توقع بباریم.
یه جاهایی گوش شنوا بشیم برای دردای کسایی که هیچ گوشی شنواشون نیست!
لبخند بزنیم به کسایی که لذت دیدن لبخند رو فراموش کردن.
هم قدم بشیم با اونایی که مدت زیادیه بار تنهایی رو به دوش میکشن.
حتی اگه لازمه بچه ی کوچیک کسی رو ساعتی نگه داریم تا مادرش استراحت کنه.
زنگ بزنیم به همه ی کسایی که به دلیل مشغله‌ها جواب تلفناشون رو نمی‌دادیم.
و خیلی کارایی دیگه که باعث حال خوب دیگران میشه.
بعضی وقتا لازمه بدون توقع، بارش حال خوب برای کسایی بشیم که خیلی وقته دلشون کویر غصه‌ها شده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #113
***
بعضی شب‌ها را ما با غرق شدن در خاطرات، طولانی‌تر می‌کنیم.
بعضی شب‌ها، سیاهی آسمان را با مداد رویاهای تلخ، تاریک‌‌تر می‌کنیم.
بیچاره شبی که سکوت می‌کند و ما هر غمی داریم را در گوش هایش فریاد کنان، ضجه می‌زنیم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #114
***
اردیبهشت جان! نفس‌هایت به شماره افتاده! گویی آخرین نفس‌هایت را می‌کشی!
بعد از پاییز دلمان به تو خوش بود؛
افسوس که فرصت در آغوش گیری‌ات بسیار کم بود.
چگونه از عطر شکوفه‌های تنت دل بکنیم؟
دلت می‌آید نوازش نسیم‌های خنک بهاری‌ات را از وجودمان بگیری؟
چگونه از لذت خیسی اشک‌های گاه و بی‌گاه‌ات بر هوای احوالمان،
بر گرمای نگاه بعد تو تاب بیاوریم؟
اردیبهشت جان! کاش کمتر دلبری می‌کردی تا بعد از رفتن‌ات، کمتر دلتنگت بشویم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #115
***
گوش‌هایم ناشنوا می‌شوند وقتی از نبودنت می‌گویند.
چشم‌هایم نابینا می‌شوند وقتی عکس‌های دو نفره‌هایتان را نشانم می‌دهند... .
قلبم سکوت می‌کند وقتی از عشقت می‌گویند.
بگذار همه دنیای بگویند تو مال من نیستی.
بگذار همه فکر کنند که تو در خیال من نیستی.
اما هستی جانا! همین‌جا درست در تمام سلول‌های قلبم.
صدای خنده‌هایت آویزه‌ی گوشم شده است.
نگاه زیبایت در اعماق چشم‌هایم حک شده است.
بگذار همه نبودنت را فریاد بزنند.
اما تو هستی! آن هم همیشه و همه جا تا ابد سهم قلب من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #116
***
آدم از یک جایی به بعد دیگر ظرف انتظاراتش از همه شکسته می‌شود. دلش نمی‌خواهد ظرف جدیدی تدارک ببیند یا تکه‌های شکسته‌ی آن ظرف را به هم بچسباند.
خیالش راحت می‌شود که دیگر ظرفی نیست که هرلحظه منتظر پر شدنش باشد یا از خالی شدنش ناراحت بشود.
دیگر رها می‌شود از همه‌ی انتظارات خسته کننده، از همه ی دلهره‌های بی‌وقفه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #117
***
دلتنگی‌ام که برای تو اوج می‌گیرد به پشت دیواره‌ی چشمانم هجوم می‌آورد و تا جان دارد با خاطراتت به این دیواره مشت می‌زند... .
آن‌قدر که پلک‌هایم در برابر این ضربات بی‌رمق به آغوش هم پناه می‌آورند و گرم اشک‌های دردی می‌شوند که هیچ درمانی ندارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #118
***
این روزها به طرز عجیبی آرام شده‌ام!
دیگر صفحه‌ی حوادث را دنبال نمی‌کنم؛ هیچ اخباری لرزه به قلبم نمی‌آورد. نگران هیچ اتفاق افتاده یا نیوفتاده نیستم!
این روزها به شدت حق را به دیگران می‌دهم که مشغول هیچ بحثی با آنان نشوم.
چشمم را روی همه اشتباهاتشان می‌بندم تا مشغول جدل با هیچ کسی نشوم...!
از آ‌ن‌هایی که پیوسته زبانشان به شکوه از زندگی می‌چرخد دوری می‌کنم.
این روزها شنونده‌ی خوبی برای درد و دل‌های کسی نیستم و همچنین هیچ مشاوره ای برای حل مسائل دیگران نمی‌دهم!
آدم نیاز دارد برای آرامشش گاهی دنیایی آرام برای خود بسازد.
دنیایی به لطافت لمس گل‌های زیبای باغچه به لذت خواندن کتاب به پیچیدن عطر خاک باران زده ی بهاری... .
دنیایی آرام به وسعت دوری از تمامی آشفتگی‌های جهان.
عمر این دنیا مهم نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #119
***
اما خرداد چون بقیه ته‌تغاری‌ها لوس و پر هیاهو نیست بلکه بسیار جد و آرام است.
حال و هوای فروردین و دلبری‌های اردیبهشت را ندارد؛ منحصر به فرد است.
اگر چه گوجه سبزهای خرداد شیرین اند اما گاز زدن آن‌ها زیر باد خنک کولر عجیب می‌چسبد.
خرداد پایان است؛ چون پایان طنازی طبیعت و پایان درس و مشق.
اصولا خرداد را به‌خاطر همین امتحان گرفتن‌هایش دوست ندارند و غر می‌زنند به جانش که باز آمده است.
اما راستش را بخواهید خرداد با امتحان‌‌هایش دلچسب است.
من خود بعد اتمام تحصیلم، خرداد بدون امتحان را تجربه کرده‌ام و گویا چیزی کم دارد این خرداد؛ چیزی به نام امتحان؛ این را وقتی می‌فهمیم که یک یا دو خرداد بدون امتحان را ببینیم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
  • نویسنده موضوع
  • #120
***
من یک آزادهی وابسته‌ام.
آزاد از هر وابستگی اما وابسته به یک آزادی؛ آن هم یاد توست.
یاد تو همان وابستگی است که مرا از بند تمام وابستگی‌ها آزاد می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا