دلنوشته خانم گیج | سوگند.مهراد کاربر انجمن یک رمان

[سوگند.مهراد]

از این به بعد به خوابم نیا!
با تو شب‌هایم روشن نمی‌شود!
شب‌ها پرده‌ها را کنار نزن!
با این خیال که آشکار می‌شوم
تو همه‌چیز را از بین بردی
شهری را در دلم گریاندی
خواهش می‌کنم کنار بگیر
از آه فردی ویران...!

 

[سوگند.مهراد]

بیای و بری و دیوونه‌م کنی...!
دنیا همه یه طرف تو دردونه‌ای!
بدون تو زنده نمی‌مونم عزیزم
ترکم نکنی!

 

[سوگند.مهراد]

بهم قول بده بری و اسمم رو نیاری
هر چی پیشته پرتش کنی و بسوزونی
قول می‌دم من هم از قلبم بیرونت کنم...
اسمت رو نیارم
خودم رو هم ازت بگیرم

 

[سوگند.مهراد]

برو صدام نکن دیگه گلم!
وقتشه پا بذارم روی دلم
چشمم رو کور کنم اومد روی تو
زبونم رو ببـُرم که گفت فقط تو... .

 

[سوگند.مهراد]

دروغی هم باشه...
یک بار بگو دوستت دارم!
تا که صد بار
برای دوست داشتنت بمیرم...!

 

[Maede Shams]

​