متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته خانم گیج | سوگند.مهراد کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع سوگند.مهراد
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,432
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #11
آدم‌ها هم مثل فصل‌ها عوض می‌شن!
یک روز...
مثل تابستان گرمن
یک روز هم مثل زمستان سرد... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #12
دیگه زندگی رو می‌خوام چی کار؟
به فرشته ها بگید
بیان و جانم رو بگیرند!
کسی زخمی‌ام کرد که
مهم‌تر بود از زندگیم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #13
تلخی دوریت رو با جان و دل تحمل می‌کنم
با فکر کردن به تو اشک می‌ریزم... .

هیچ‌وقت فکر نکنی تو رو فراموش کنم
مگه اون روزی که کوچ به خاک کنم...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #14
خیلی خیلی می‌ترسم
روزی از روزها...
دست چپ تو به گریه‌م بندازه!
نگاهت کنم رنگت عوض شده باشه...
دست چپ تو حلقه توش باشه... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #15
ببار باران
ولی آرام‌آرام!
نکنه صدای گریه‌هایم از صدای اومدنت گم بشن!
ببار تا باور کنم که تنها نیستم و تو هم دلتنگی
ولی دلتنگی تو کجا، دلتنگی من کجا...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #16
توی تاریک‌خونهی دلم شادی و خنده مـُرده
کسی نمی‌دونه درد من
چه‌طور دلم رو پیر کرده!
درد بی‌کسی دل دیوونه‌م رو سیر کرده
باور نمی‌کنم از این به بعد چشم‌هام روشنایی ببینن!
هر روز برگه‌ای از زندگیم به دست غم سیاه می‌شه... .
خیلی دوست دارم قبل از مرگم بسوزوننم جلوی چشم‌هات...
تا سیر مرگم رو نگاه کنی
و آروم بگیری توی خواب‌های آرومت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #17
من و میخانه جا موندیم بدون ساقی و بدون یاران!
دلم تنگه برای دیدنت
مثل زمین برای باران... .

می‌رفتم با شیشه‌ی خالی و بی‌رنگ
رد می‌شد جلوی چشم‌هام عمر پر از تنهایی
به کوچه‌ی خالی یادم رد شد بی‌وفایی...!
می‌ترسیدم و گریه می‌کردم دست به دامن خواب سیاه!

بی‌وفایی دنیا است که من را در آغوش گرفته... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #18
چیزی ندارم بهت ببخشم...
به جز یک قلب دیوونه!
بدون این‌که تو بدونی
همه‌جا باهات میاد!
جرم دیوونه چیه پیش تو؟
مجازاتش کن به میل خودت!
ولی این رو بدون
بعد مرگ هم دیوونه است برات!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #19
اگر مـُردم دلنتگ نشو!
یک مدت کوتاه است و فراموشم می‌کنید
مثل الان که زنده هستم و فراموشم کرده‌اید... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

سوگند.مهراد

کاربر نیمه فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
613
پسندها
2,141
امتیازها
12,773
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #20
عزیزم میدونی ۷۲۱ یعنی چی؟!
یعنی از ۷ آسمان و ۲ دنیا...
تنها ۱ کس رو دوست دارم
اون هم تو هستی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا