متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته تیــمار | ســتاره لطــفی کاربـر انجـمن یـک رمـان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
بگذار و برو ای رهگذر!
نگذار شوم خامت...
بیا و برو ای بلند قامت!
نگذار بیشتر از این شَوم حیرانت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
یک "تیمار" در دل دارم
به بزرگیِ جهان!
یک درد در دل دارم
به سختی نبودنت!
این‌ها دست به دست هم داده‌اند
و...
کالبد بی‌جانم را، بی‌جان‌تر کرده‌اند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #13
***
بی‌جان‌تر از آنچه هستم که فکرش را می‌کنی!
بی‌کس‌تر از آنچه هستم که فکرش را می‌کنی!
تو نمی‌دانی...
نمی‌دانی که سال‌ها است، یک تیمار، به بزرگی کوه‌ها، پهناوری دریا‌ها در دلم ریشه کرده‌است...
و تو حکم آن تبری را داری که نیستی،
تا این تیمار را ریشه‌کن کنی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
ای آشنایِ من برگرد!
ای آشنایِ در عین‌ حال غریبه،
بی‌تو سخت است!
ای آشنایِ بی‌وفا!
ای آشنا با دل من!
آشنا با احساسات من،
آشنا با روح و روان من،
برگرد...
که بدجور تیمار "نبودنت" را دارم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
سال‌ها گذشته است و چشمان‌مان کم‌‌سو،
دل‌هایمان بی‌رحم،
وضع‌مان آشفته،
روح‌مان پر کشیده‌،
احساسات‌مان بی‌سو،
زندگی‌مان بی‌هدف!
پس دل‌ها به چه خوش است؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #16
***
بی‌تو بودم و آشفته
می‌نالیدم از زمانه،
پرسه می‌زدم در تنهایی،
و این است رسم زندگی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #17
***
می‌نگرم به زندگی ماتم برده‌ام
به بدبختی‌های که در حال جنگیدن با جسم بی‌جانم هستند!
به تویی که با لبخند نظاره‌گر بدبختی‌هایم هستی...
و می‌شود گفت تو عامل اصلی هستی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #18
***
غم‌وارانه می‌زنم قدم در تیمارهای شبانه،
اشک می‌ریزم مظلومانه،
می‌کشم سختی را به جانِ جسم بی‌چاره!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #19
***
آشفته‌حالم...
می‌جنگم میان غم‌ها
با سختی،
قدم برمی‌دارم در منجلاب‌ها،
می‌روم به سوی خدا،
تا کمی کم شود، از این تیمارها!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI

S.LOTFI

نویسنده افتخاری
سطح
37
 
ارسالی‌ها
5,240
پسندها
31,592
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
جانی در بدن نمانده است؛
همه و همه از ترس تیمار
پا به فرار گذاشته‌اند
به سوی مرگ!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : S.LOTFI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا