Starboy رفیق جدید انجمن سطح 2 ارسالیها 52 پسندها 234 امتیازها 1,023 مدالها 3 6/2/23 #91 دوستان به که زوی یـــــــــــــاد کنند دل بی دوست دلی غمگیــــــــن است امضا : Starboy
matieh رو به پیشرفت سطح 7 ارسالیها 147 پسندها 472 امتیازها 2,933 مدالها 9 6/2/23 #92 تا به بازار جهان سوداگریم گاه سود و گه زیان میاوریم امضا : matieh
Starboy رفیق جدید انجمن سطح 2 ارسالیها 52 پسندها 234 امتیازها 1,023 مدالها 3 6/2/23 #93 مادر موسی، چو موسی را به نیل در فکند، از گفتهٔ رب جلیل امضا : Starboy
matieh رو به پیشرفت سطح 7 ارسالیها 147 پسندها 472 امتیازها 2,933 مدالها 9 6/2/23 #94 نیکنامی نباشد، از ره عجبخنگ آز و هوس همی راندنروز دعوی، چو طبل بانگ زدنوقت کوشش، ز کار واماندن امضا : matieh
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,169 امتیازها 35,773 مدالها 16 27/2/23 #95 matieh گفت نیکنامی نباشد، از ره عجب خنگ آز و هوس همی راندن روز دعوی، چو طبل بانگ زدن وقت کوشش، ز کار واماندن کلیک کنید تا باز شود... نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد امضا : m.sina
matieh گفت نیکنامی نباشد، از ره عجب خنگ آز و هوس همی راندن روز دعوی، چو طبل بانگ زدن وقت کوشش، ز کار واماندن کلیک کنید تا باز شود... نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,965 پسندها 4,718 امتیازها 28,973 مدالها 17 4/6/23 #96 m.sina گفت نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد کلیک کنید تا باز شود... دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند بار دگر امید رهائی مگر نداشت بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت امضا : فلورا.
m.sina گفت نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد کلیک کنید تا باز شود... دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند بار دگر امید رهائی مگر نداشت بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,169 امتیازها 35,773 مدالها 16 5/6/23 #97 فلورا. گفت دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند بار دگر امید رهائی مگر نداشت بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت کلیک کنید تا باز شود... تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد امضا : m.sina
فلورا. گفت دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند بار دگر امید رهائی مگر نداشت بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت کلیک کنید تا باز شود... تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,965 پسندها 4,718 امتیازها 28,973 مدالها 17 14/6/23 #98 m.sina گفت تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد کلیک کنید تا باز شود... دست بانوئی به نخی گفت سوزنی کای ه*رز گرد بی سر و بی پا چه میکنی ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی امضا : فلورا.
m.sina گفت تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد کلیک کنید تا باز شود... دست بانوئی به نخی گفت سوزنی کای ه*رز گرد بی سر و بی پا چه میکنی ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,169 امتیازها 35,773 مدالها 16 29/6/23 #99 فلورا. گفت دست بانوئی به نخی گفت سوزنی کای ه*رز گرد بی سر و بی پا چه میکنی ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی کلیک کنید تا باز شود... یکبار نهاده دل به بازی یک لحظه، ترا گرفته بازو گامی زده با تو کودکانه پرسیده ز شهر و برج و بارو امضا : m.sina
فلورا. گفت دست بانوئی به نخی گفت سوزنی کای ه*رز گرد بی سر و بی پا چه میکنی ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی کلیک کنید تا باز شود... یکبار نهاده دل به بازی یک لحظه، ترا گرفته بازو گامی زده با تو کودکانه پرسیده ز شهر و برج و بارو
فلورا. کاربر حرفهای سطح 14 ارسالیها 1,965 پسندها 4,718 امتیازها 28,973 مدالها 17 1/7/23 #100 m.sina گفت یکبار نهاده دل به بازی یک لحظه، ترا گرفته بازو گامی زده با تو کودکانه پرسیده ز شهر و برج و بارو کلیک کنید تا باز شود... وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست امضا : فلورا.
m.sina گفت یکبار نهاده دل به بازی یک لحظه، ترا گرفته بازو گامی زده با تو کودکانه پرسیده ز شهر و برج و بارو کلیک کنید تا باز شود... وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست