- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکنمشو خودبین، که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را
ز محتاجان خبر گیر، ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را!
خونابه میچکد همی از دست انتقام
ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکنمشو خودبین، که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیا را
ز محتاجان خبر گیر، ای که داری
چراغ دولت و گنج غنا را!
مندیش که دام هست یا نهای زورمند، روز ضعیفان سیه مکن
خونابه میچکد همی از دست انتقام
زادن و کشتن و پنهان کردنمندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم، دیدن آموز
شو روز بفکر آب و دانه
هنگام شب، آرمیدن آموز!
تو بباغ آمدی و ما رفتیمزادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم انکس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین ست
دل اگر توشه و توانی داشتتو بباغ آمدی و ما رفتیم
آنکه آورد ترا، ما را برد
اندرین دفتر پیروزه، سپهر
آنچه را ما نشمردیم، شمرد://
تو توانا شدی ای دوست که باری بکشیدل اگر توشه و توانی داشت
در ره عقا کاروانی داشت
دیده گر دفتر قضا میخواند
ز سیه کریش امانی داشت
دشوار بود مردن و روی تو ندیدنتو توانا شدی ای دوست که باری بکشی
نه که بر دوش گران بار نهی باری چند