مشاعره مشاعره با اشعار مولانا

[matieh]

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

 

[Starboy]

جان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست
عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تو
از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم
من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

 

[matieh]

واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب
کاندر خرابه دل من آید آفتاب​

از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم
کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب​

 

[Starboy]

بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها

تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان‌ها

 

[matieh]

امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی​

بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا​

 

[Starboy]

ای خــدای باعــطای باوفـــــا
رحم کــن بر عمر رفــته در جفـــــا

 

[matieh]

از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم​

من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو​

 

[Starboy]

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

 

[matieh]

تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من​

تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا​

 

[m.sina]

تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من

تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا​

ای جهان را دلگشا اقبال عشق
یفعل الله ما یشا اقبال عشق

ای صفا و ای وفا در جور عشق
ای خوشا و ای خوشا اقبال عشق