متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته‌ی الفبای جدایی | R.Reyhani کاربرانجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع R.Reyhani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 1,777
  • کاربران تگ شده هیچ

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
خنده‌اش زمانی رنگ از چهره‌اش بار سفر ابدی را بست که با خیال عاشقی به نزد معشوق رفته بود و او با سنگدلی تمام او را از خود رانده بود.
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
دنیا جای خوبی‌ها نیست. دنیا پر است از درد‌هایی که به حکم روزگار، تا با تک‌تک سلول‌های بندنت آن‌ها را لمس نکنی، ابدی نمی‌شوی‌.
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
ذکر روزها و شب‌هایم تنها نام تو بوده و هست. حال نوبت توست‌. تو بگو چه چیزی ورد زبانت است؟
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
راه‌های نرفته‌ی جاده‌ی این اشتباه را با پای پیاده طی خواهم کرد تا هرگاه که ریگ‌های مسیر، درد را به جانم انداخت، یادآوری شود برایم تا آن‌که دیگر نخواهم در پی کسی، دوان‌دوان قدم بردارم‌‌.
 
آخرین ویرایش
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #15
زمانی برای خوشبختی‌تان بارها و بارها با خدا سخن می‌گفتی، اما اینک وقت آن رسیده است که برای خوشبختی‌شان دست به دعا برداری‌.
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #16
ژرفای این جدایی را با قدم زدن‌های پیاده در زیر باران آسمان خیابان‌های خاطره‌انگیز این شهر، اندازه خواهم گرفت.
 
آخرین ویرایش
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #17
سرنوشت حکم کرده بود. با اینکه با فراموش کردنت برگ برنده در دستان من قرار داشت، اما در هر صورت من حاکم نبودم.
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #18
شب‌ها غرق در باران چشم‌هایت، چشم‌هایت را به زنجیر خواب می‌کشی و در آغوش بغض‌های نشکسته و غم‌های نخورده، با درد می‌خوابی.
 
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
صاحب شدن هم برای خودش ارج و قربی دارد. من صاحب غم‌ و بغض این جدایی و تو صاحب عشق بی‌پایان و نوشکفته‌‌ی رویایی.
 
آخرین ویرایش
امضا : R.Reyhani

R.Reyhani

مدیر بازنشسته
سطح
17
 
ارسالی‌ها
785
پسندها
8,225
امتیازها
25,273
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #20
ضربان این قلب شکسته‌ام هم با من بازی‌اش گرفته‌. زمانی بود که جوری با شدت می‌تپید که گمان می‌کردم همان است که از حصار زندان دلم بیرون بزند؛ اما اینک ورق برگشته است و دیگر نبضش را احساس نمی‌کنم. شاید او‌ هم امیدی برای تپیدن ندارد.
 
امضا : R.Reyhani

موضوعات مشابه

عقب
بالا