دلنوشته‌ی هوای دل | آتوسا رازانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Atousa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,108
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
بعضی از ما آدما به نقطه‌ای می‌رسیم که هیچ حرفی تو دلمون برای به زبون اومدن، وسوسه نمیشه.
حرف‌ها شاید تنبل میشن و شاید هم دوست ندارن شنیده بشن که خودشون رو به تنبلی می‌زنن.
آدمایی که درکی از حرفای دلت ندارن و فقط ظاهر حرف‌هارو می‌فهمن اما قدرت تفهیم عمق وجودشون رو ندارن، همون بهتر که هیچ حرفی نشنون.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
من از اون جایی دلم توی رفتارهای اشتباه آدما گیر نکرد و نگرفت که فهمیدم دنیا گذرا‌تر از اون چیزی هست که تصورش رو می‌کردم.
یه وقت به خودت میای می‌بینی فرصت زندگیت تموم شده، همون لحظه‌هایی که با فکر کردن به قضاوت‌های نادرست، حرف‌ها و دل‌شکستن‌ها خودت رو از زندگی محروم کردی.
پس اهمیت نده و زندگی کن؛ کسی نمی‌دونه شاید آخرین لحظه‌های زندگیمون، همین حالا باشه پس با فکر های سمی، از دستش نده که آخرش فقط خودت برای خودت می‌مونی و بعد از تموم شدن فرصت زندگیت تو این دنیا، تنها اسمی ازت باقی می‌مونه که آیا به یاد اورده بشه یا نه.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
آذر با نشاط میاد ولی وقتی از نیمه می‌گذره و صدای تق تق کفشای یلدارو می‌شنوه، دلش می‌لرزه.
دیگه شور و شوق موندن نداره.
دوست داره زودتر جمع کنه بره که مبادا اشک چشماش رو یلدا ببینه.
آذر به سپیدی پیرهن یلدا حسادت می‌کنه یا سرخی سیب ل..*باش؟
به هیچکدوم!
به عشقی که قراره یلدا جایگزینش بشه.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
من بلد نیستم که حبس بشم تو حرف هایی که دیگران می‌زنن.
نمی‌تونم جمله هاشون رو مرور کنم و خودم رو آزار بدم.
من فقط بلدم برای آرامشم دوری کنم از هر چیزی که باعث ناراحتیم بشه.
خوب شدن حال خوب خودت رو بلد باش و اجازه نده هیچ چیزی مانع از حال خوبت بشه.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
من هر‌وقت تصمیم گرفتم آدمارو نبخشم موفق نشدم.
نمیتونم کوله‌ی کینه رو به دوش بکشم و سنگینیش رو ، روی قلبم حس کنم.
من آدمارو با خوبی ها و بدی هاشون به صاحبشون یعنی خدا می‌سپارم.
من می‌بخشم برای سبکی روح خودم و آسوده خاطر شدن فکر و خیالم.
بخشیدن مثل یه پروازه و تو رو به اوج آرامش می‌رسونه.
راستی شما تا حالا کسی رو بخشیدین؟
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
یه آدمایی هستن تو زندگی هممون که همیشه مهر و محبتشون روانه‌ی زندگی‌هامون هست اما این مهربونی برای ما بیشتر جنبه‌ی ترس و نپذیرفته شدن داره.
مثل بارون که برای زنده شدن طبیعت و حال خوب ما لازمه اما بعضی وقت‌ها که زیاد بشه، حس خوبی بهش نداریم، همون وقتایی که اگه سیل بشه زیان می‌رسونه.
یسری آدما هم برای ما دوستیشون ثابت شدست اما حس خوبی از مهر و محبتشون نداریم چون می‌دونیم، منت این خوبی و مهربونی رو بار ‌ها سر ما می‌ذارن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
یه زمانی خیلی حرف آدما اذیتم می‌کرد.
دوستی می‌گفت: یه هدفون یا هندزفری بذار و صدای کسی رو گوش نده.
اما گوش دادم و به عمق حرف‌ها فکر کردم.
حرف‌هایی که هر کدوم یه تعبیر از ظاهر شخصیت من داشتن.
تعبیرهایی که درست نبودن.
همین فکر کردن باعث شد از آدم‌هایی که منو نشناختن یا اشتباه شناختن دوری کنم.
هندزفری من شد، دوری و اهمیت ندادن.
اونقدر که دیگه هیچ حرف اشتباهی من رو نمی‌رنجونه.
چون می‌دونم حرف‌های اشتباه حاصل شناخت اشتباه‌اند و آدمایی که خوب تو رو نشناختن، ارزش ناراحتی ندارن.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
کاش بارانی باشم که بی‌پروا روی گونه‌‌هایت می‌لغزد.
یا مثلاً نسیمی که در جاذبه‌ی گیسوانت می‌رقصد.
یا همان آب زلالی که آینه‌ی روی ماهت می‌شود.
کاش من همه باشم و عشق تو را با تمام وجودم برایت به نمایش بگذارم.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
نمی‌دانم زندگی بدون دلتنگی تو چگونه است!
اصلا ثانیه‌هایی که با یاد تو سپری نشوند مگر ارزشی هم دارند؟
صبح من در خیال آفتاب نگاهت طلوع می‌کند و روزم با خیال خنده‌های شیرینت سپری می‌شود اما امان از شب جانم! که نبودنت را با سیل اشک به چشمانم یادآوری می‌کند.
 
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
3/12/18
ارسالی‌ها
1,162
پسندها
7,041
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
تا حالا فکر کردی چرا زمستون به این سرعت سپری میشه؟
شاید هیچکس تحمل سردی دستاش رو نداره.
هر‌کسی دستش رو میگیره، سریع رها می‌کنه.
شاید اگه کسی بود که سردی دستای زمستون رو غرق گرمای دستای خودش می‌کرد، زمستون برای رفتن عجله نمی‌کرد.
 
امضا : Atousa
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا