متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته‌ی وقتی نمی‌خواهی مرا | زهرا صالحی (تابان) کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Taban_Art
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,669
  • برچسب‌ها
    عاشقانه
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,386
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #31
کنارِ من نبودی روزهایی که
عاشقانه‌ها برایت می‌سُراییدم
حال که صادقانه نبودنت را باورم شده،
چرا آمده‌ای؟!
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,386
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #32
به همه گفتم مرا ترک کرده و بعد
رازهای عاشقی‌مان را دزدکی دمِ گوشِ باد گفتم؛ از وزش افتاد!
به غنچه گفتم، شکفته نشده پژمرده شد و قامت خم کرد!
به دریا گفتم، خشک شد!
به آسمان گفتم، بارانش را صدا کرد!
چگونه این‌ها را به تو که می‌گویم، فقط می‌خندی؟!
 
امضا : Taban_Art

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,386
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • نویسنده موضوع
  • #33
حوضِ خیالم را با رویایِ آمدنت نقاشی کردم.
آبی‌اش کردم. ماهی قرمز درونِ آن کاشتم.
موج برایش نقاشی کردم. یک صندلی دو نفره، کنارِ ماهی‌ها کشیدم.
دو فنجانِ قهوه بر بسترش نهادم.
درونِ حوض را هم پُر از آبِ خنک کردم.
همه چیز آماده است یارِ جان؛
فقط کافی‌ست بیایی که شروع کنیم،
رویایِ بودنمان را... .


پایان
به قلمِ تابان...
 
آخرین ویرایش
امضا : Taban_Art
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا