دلنوشته‌ی گردش قربان و فدا | کار گروهی کاربران انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MANA SAADATMAND
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,463
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MANA SAADATMAND

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
23/12/18
ارسالی‌ها
776
پسندها
18,314
امتیازها
39,673
مدال‌ها
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
***
باز هم دلم گرفته... ‌.
هوای تو را دارد؛ دوست دارد که بیایی!
بیایی و با آن لبخند مهربانت، آرامشی به این دل طوفانی بدهی!
کاش... ‌.
هرچه سریع‌تر بیایی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Tᴀʜʏᴏɴɢ

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
115
پسندها
1,209
امتیازها
8,063
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • #12
***
یک روز، یک نفر به زندگی‌ات می‌آید... ‌.
یک نفر که با آمدنش می‌فهمی آن چیزی که تو را بر روی زمین نگه داشته، جاذبه‌ی زمین نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Tᴀʜʏᴏɴɢ

Tᴀʜʏᴏɴɢ

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
115
پسندها
1,209
امتیازها
8,063
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • #13
***
وقتی دستت در دست عشقت است و آرام یک فشار کوچک به دستت می‌دهد،
بی‌تفاوت از کنار آن فشار رد نشو!
او با تو حرف می‌زند!
می‌گوید دوستت دارد... ‌.
هوایت را دارد... ‌.
می‌گوید حواست فقط به او باشد... ‌.
او حواسش به توست... ‌.
تو تنها نیستی!
و این یعنی
نهایت آرامش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Tᴀʜʏᴏɴɢ

MANA SAADATMAND

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
23/12/18
ارسالی‌ها
776
پسندها
18,314
امتیازها
39,673
مدال‌ها
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
کاش می‌شد بیایی درون قلبم؛
بیایی درون قلبم و ببینی هربار که تلمپه می‌زند، به‌خاطر توست!
تویی که مالک این جسم و روح شده‌ای!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MANA SAADATMAND

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
23/12/18
ارسالی‌ها
776
پسندها
18,314
امتیازها
39,673
مدال‌ها
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
***
فکر کن!
من، تو، لطافت آب رودخانه، نگاه آتَشَت... ‌.
هم‌چون زنبور‌های عسل گرد گل‌های زرد، به دور آتش‌سوزان نشسته باشیم و با دیدن زیبایی چشمانت، هزاران هزاربار
فدایت شوم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Mr_ARMAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
277
پسندها
3,094
امتیازها
16,633
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #16
***
حرف‌هایم این روزها تلخ‌تر از قهوه است!
حتی شیرینی قند و عسل‌هم فایده‌ای ندارد!
چه‌شد که تلخ شد؟!
نمی‌دانم!
چیزی که باعث شد تلخ‌ شوم را می‌دانم!
نامردی این زمانه بد کرد با نی‌شکری تازه!
خ**یا*نت‌های پی در پی مرا تلخ کرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Tᴀʜʏᴏɴɢ

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
115
پسندها
1,209
امتیازها
8,063
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • #17
***
سرد که باشی دل‌سرد می‌شوی از آدم‌ها؛
حتی از خودت سرد که باشی، کلافه می‌شوی... ‌.
از تمام این دردهای سرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Tᴀʜʏᴏɴɢ

Tᴀʜʏᴏɴɢ

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
115
پسندها
1,209
امتیازها
8,063
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • #18
***
می‌دانی بن‌بست زندگی کجاست؟ وقتی‌ست که نه حق رسیدن داری، نه توان فراموش کردن!
این روزها تلخ می‌گذرد... ‌.
دستم می‌لرزد از توصیفش!
همین بس است که « نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است با تیغِ کُند!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Tᴀʜʏᴏɴɢ

Tᴀʜʏᴏɴɢ

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
115
پسندها
1,209
امتیازها
8,063
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • #19
***
ﺗﻨﻬﺎ کسی که در زندگی به من ﭘﺎ ﺩﺍﺩ غم ﺑﻮﺩ!
ﺍلآن هم در ﺗﺮﻳﭗ ﺍﺯﺩﻭﺍج هستیم… ‌.
ما بد نبودیم؛ چون اصلاً بلد نبودیم... ‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Tᴀʜʏᴏɴɢ

MANA SAADATMAND

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
23/12/18
ارسالی‌ها
776
پسندها
18,314
امتیازها
39,673
مدال‌ها
24
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
***
صدای بلند موسیقی کنار گوشَت، اشک‌های بدون بغض، غروری که نمی‌گذارد حرف بزنی... ‌.
همه‌شان چه زیباست که دل فقط بگوید می‌خواهد با تو صحبت کند... ‌.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا