دلنوشته‌ی معشوقه‌ی دو رو | Sara_D کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sara_D
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 871
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #1
*به نام آفریدگار هستی*
نام دلنوشته: معشوقه‌ی دورو
نام نویسنده: Sara_D
تگ: متوسط
مقدمه:
با حرف‌هایت، با حرکت‌‌هایت، با زخم زبان‌هایت، دلم را می‌شکستی و بی‌توجه، از کنارم رد می‌شدی؛ اما من خام حرف‌هایت شده بودم و توجهی نمی‌کردم. کارهایت، آزارهایت را پای دوست داشتن می‌گذاشتم! چه ساده گولم زدی!
 
آخرین ویرایش
امضا : Sara_D

Lindaw

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
1/7/18
ارسالی‌ها
1,207
پسندها
8,151
امتیازها
31,973
مدال‌ها
8
سطح
0
 
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

549332_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg



نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.

خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lindaw

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #3
طردم کردی!
التماس کردم نکن، اما چشم‌هایت را بستی و رفتی.
حتی ثانیه‌ای فکر نکردی چه بلایی سرم می‌آید.
فقط رفتی!
چه ساده طرد شدم! چه ساده دل کندی! چه ساده دلم شکست!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #4
خوب می‌دانستم وجودت در کنارم اجباری بیش نبود.
خوب می‌دانستم نگه داشتنم به حکم وظیفه بود.
اما نمی‌دانستم شکستن دلم، آرزویت بود!
چه زود به آرزویت رسیدی!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #5
با خوش‌حالی مژده‌ی ترمیم زندگی پاشیده‌ات را دادم، سرد مژده‌ی پاشیدگی زندگی‌ام را دادی.
روزی حتی فکرش را هم نمی‌کردم طبق آرزویت، زندگی‌ام پاشیده شود؛
اما فهمیدم خدا خیلی دوستت دارد. آرزویت برآورده شد.
برآورده شدن آرزویت مبارک!
 
آخرین ویرایش
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #6
چه راحت ترکم کردی.
تو رفتی، اما لحظه‌ای به حالم فکر نکردی.
رفتی، اما ذهنت لحظه‌ای به من خطور نکرد.
راستی، حالم برایت مهم بود؟
می‌گویند مهم بودنم، وظیفه‌ات بود! چرا به وظیفه‌ات عمل نکردی؟
چرا دلم را شکستی؟ چرا ترکم کردی؟
 
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #7
می‌دانم، وظیفه‌ات را هیچ‌گاه دوست نداشتی؛ اما من دوست داشتم!
کاش کمی به احساساتم توجه می‌کردی.
کاش اندکی وظیفه‌ات را دوست داشتی.
کاش دلم را نمی‌شکستی...!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #8
روزگار غریبی‌ست!
گفتم " دوستم داری؟ "
گفت " نفرتم ازت حد و مرز ندارد! "
ساده تنها با یک جمله دلم را شکست!
تمام زندگی‌ام دنبال علت نفرت‌اش رفتم اما هرگز علت‌اش را نیافتم.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #9
ساده فکر می‌کردم حست به من عشق است!
اما حالا که می‌بینم، حست به من، چیزی جزء نفرت نبود.
شاید هم دوستم داشتی اما بعد به‌خاطر او ازم متنفر شدی؛
زیرا بین عشق و نفرت، فاصله‌ای نیست.
 
امضا : Sara_D

Sara_D

ناظر ارشد رمان
پرسنل مدیریت
ناظر ارشد رمان
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,295
پسندها
16,246
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • پرسنل مدیریت
  • #10
زود طعمه‌ی افکار حریص‌ات شدم.
افکاری که فکر می‌کردم، جزء خیرخواهی من، چیز دیگری درش نیست.
دیر قصدت را فهمیدم.
حیف، هزاران هزار حیف که وقتی قصدت را فهمیدم، دلم تکه‌تکه شده بود.
حیف، وقتی که فکر می‌کردم دوستم داری، نقشه‌ی قتل دلم را می‌کشیدی.
حیف...!
 
امضا : Sara_D
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا