***
روزگار از دیروز به امروز،
کوچ کرده است... .
و امروز روزگار را راهیِ فردا میکند.
دستِ من در آشوبِ بادهای پاییزی،
از دستِ روزگار رها شده است...
و من در دیروز سقوط کردهام!
***
نتهای دیروز را...
بارها برای امروز نواختیم!
امروز، موسیقی خود را
میان نتهای دیروز،
گم کرده است.
ما تا رسیدن به خاطراتِ فردا،
محکوم به شنیدنِ دیروز هستیم.
***
بارانِ آرزوهایم،
پاییزِ امروزم را
باطراوت میکند.
خاطراتِ فردا،
شادمانه در باران...
به سوی فردا میروند؛
و من در کنارِ امروز،
به تماشایشان مینشینم.