- ارسالیها
- 441
- پسندها
- 3,871
- امتیازها
- 16,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #51
مینگ دستش را بلند کرد.
- اون کیک با عسل و فندق رو دوست داره. شاید بتونیم یکم بپزیم و تو اون رو به کتابخونه ببری.
کلر نگاهی به مینگ انداخت.
- کتابخونه؟ اینجا یکی هست؟ کجا؟ چرا به من نشون ندادین؟
- اونجا پناهگاهشه و در قسمتی از قصره.
کارا توضیح داد:
- ما نمیتونیم تو رو بدون اجازه اون به آنجا ببریم.
دستش را تکان داد، قاشق از ماهیتابه حرکت کرد و قطرهای روی دست پری افتاد. او مزه خورشت را چشید و با قدردانی سر تکان داد.
- کاملاً خوشمزه.
- اونجا جاییه که اون روزهاش رو میگذرونه؟ این کار نسبت به من خودخواهیه. اگه کتابهایی برای خواندن داشته باشم، راحتتر میتونم وقت خودم رو اینجا بگذرونم.
مینگ گفت:
- ما هم دوست داریم بخوانیم. ما میتونیم برخی از کتابهای مورد علاقه خودمون رو برات بیاریم
سپس...
- اون کیک با عسل و فندق رو دوست داره. شاید بتونیم یکم بپزیم و تو اون رو به کتابخونه ببری.
کلر نگاهی به مینگ انداخت.
- کتابخونه؟ اینجا یکی هست؟ کجا؟ چرا به من نشون ندادین؟
- اونجا پناهگاهشه و در قسمتی از قصره.
کارا توضیح داد:
- ما نمیتونیم تو رو بدون اجازه اون به آنجا ببریم.
دستش را تکان داد، قاشق از ماهیتابه حرکت کرد و قطرهای روی دست پری افتاد. او مزه خورشت را چشید و با قدردانی سر تکان داد.
- کاملاً خوشمزه.
- اونجا جاییه که اون روزهاش رو میگذرونه؟ این کار نسبت به من خودخواهیه. اگه کتابهایی برای خواندن داشته باشم، راحتتر میتونم وقت خودم رو اینجا بگذرونم.
مینگ گفت:
- ما هم دوست داریم بخوانیم. ما میتونیم برخی از کتابهای مورد علاقه خودمون رو برات بیاریم
سپس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.