- ارسالیها
- 441
- پسندها
- 3,871
- امتیازها
- 16,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #41
بعد از هل دادن در، دختر دیگری ظاهر شد.
کلر از اینکه میدید او همان دبورا دختر نایبالسلطنه است، شوکه شده بود. این دختر چطور به قصر آمده؟
دبورا وارد شد، نگاهش به شاهزاده معطوف شد و در جای خود ایستاد.
شاهزاده ویلیام از جا برخاست، چشمانش برق میزد. تغییر در جو باعث شد که پیشخدمت و پریها چند قدم به عقب برگردند. کلر فقط میتوانست به جایی که شاهزاده ایستاده بود خیره و متعجب نگاه کند.
درحالیکه صورت شاهزاده خشم فرا گرفته و کمی خم شده بود گفت:
- من شاهزاده ویلیام دراکون¹هستم. اینجا کارت چیه؟ من هیچوقت کسی مثل تو رو اینجا ندیدم.
لبهای دبورا لرزید اما او ادای احترام کرد و به پاهایش خیره شد.
- متاسفم برای بیاجازه اومدنم. شما رو فریب دادن. من باید کسی باشم که در قصر بمونم تا...
کلر از اینکه میدید او همان دبورا دختر نایبالسلطنه است، شوکه شده بود. این دختر چطور به قصر آمده؟
دبورا وارد شد، نگاهش به شاهزاده معطوف شد و در جای خود ایستاد.
شاهزاده ویلیام از جا برخاست، چشمانش برق میزد. تغییر در جو باعث شد که پیشخدمت و پریها چند قدم به عقب برگردند. کلر فقط میتوانست به جایی که شاهزاده ایستاده بود خیره و متعجب نگاه کند.
درحالیکه صورت شاهزاده خشم فرا گرفته و کمی خم شده بود گفت:
- من شاهزاده ویلیام دراکون¹هستم. اینجا کارت چیه؟ من هیچوقت کسی مثل تو رو اینجا ندیدم.
لبهای دبورا لرزید اما او ادای احترام کرد و به پاهایش خیره شد.
- متاسفم برای بیاجازه اومدنم. شما رو فریب دادن. من باید کسی باشم که در قصر بمونم تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.