مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[Soran]

من خسته‌ام از آه و ناله یا فغانی که...
این زندگی بیهود است حتی زمانی که...

آهسته می‌آییم و خاموش‌تر اگر رفتیم...
در دل من اما، ولی، تو که، همانی که...

خدایی من چرت و پرت بلغور می کنم بقیه رو نمی دونمببخشید اشعارم افتضاحن
هستی و وجودت به همین طره مویت
هستی و‌نگاهت به همین چشم دو سویت
زخمی زده است بر دل و جانم صنما که-
بسته نشود جز به سر عشق دو سویت

 

[Es_shima]

تمام عشق و عاشقی فقط برای دل خوشی‌‌ست...
حواس ما پرته که این، نفس برای اصلِ چیست

 

[عطیه]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تابادچه اندیشه کند رای ثوابت...

 

[زینب میشی]

تن پوش تنم گلها بر پای صدف دارم

دامن ز حباب بر تن چون از رود گذر کردم

 

[Soran]

من م**س.ت و تو دیوانه مارا که برد خانه
صد بار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانه

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تابادچه اندیشه کند رای ثوابت...

با اشعار خودتون مشاعره کنید اولیو نمی دونم اما دومی از حافظ هست.

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Soran]

تن پوش تنم گلها بر پای صدف دارم

دامن ز حباب بر تن چون از رود گذر کردم

من نه او، نه دیگری، نه رهرو درگذری
من نه خوش، نه باده خور، منم همان که دلبری-
م**س.ت خود کرده سفر کرد به اما اگری
بایدش گم شده وُ رفت میان دگری

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[زینب میشی]

یخ من با تو فقط آب شده در مجلس

من چو پروانه شوم دور تو در این محفل

 

[زینب میشی]

بله حتما متوجه نشدم فکر کردم مثل همه مشاعره هاس

تاپیک مشاعره اشعار شاعران توی انجمن هست

++ مشاعره با اشعار شاعران ++

 

[Soran]

یخ من با تو فقط آب شده در مجلس

من چو پروانه شوم دور تو در این محفل

لیک بادم که تو را نیک ندانستم من
من منم با تو و آن پیر فغان نایم من
* می دونم مزخرفه، ببخشید مغزم چیزی بهم نگفت:/

 

[زینب میشی]

لیک بادم که تو را نیک ندانستم من
من منم با تو و آن پیر فغان نایم من
* می دونم مزخرفه، ببخشید مغزم چیزی بهم نگفت:/

نتوان غیر از این خوبترش گفت سخن

که دمادم سخن از عشق بگفتن این است

خوبی مشاعره اینه که مجبور به فکر کردن میشی و شعرت قوی میشه اشکال نداره ادامه بده