مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

Shadi.Roohbakhsh · 8/9/19

زینب میشی گفت
و اگر دیده ام امسال بهاری

همه از لطف تو بود بر من بیچاره

تو جانی

یار من...
همۀ وجود غم دارد بی تو
اسیر غصه وغم‌هاست بی تو
بیا ای همدم شب‌های غربت
که این دل بی‌کَس وتنهاست بی تو

زینب میشی · 9/9/19

آذردخت پاییزی گفت
یار من...
همۀ وجود غم دارد بی تو
اسیر غصه وغم‌هاست بی تو
بیا ای همدم شب‌های غربت
که این دل بی‌کَس وتنهاست بی تو

وانگهی عشق ندانم به کجاست

عشق محبوب نگارم ندانم به کجاست

Shadi.Roohbakhsh · 9/9/19

زینب میشی گفت
وانگهی عشق ندانم به کجاست

عشق محبوب نگارم ندانم به کجاست

تهی دستم، خوشی ندارم
تهی دستم، غمی ندارم
تهی دستم، هیچ ندارم

EUROS · 9/9/19

آذردخت پاییزی گفت
تهی دستم، خوشی ندارم
تهی دستم، غمی ندارم
تهی دستم، هیچ ندارم

ما در پی این خرابه ها تاب نداریم
اقا نظری کن تو به ما خواب نداریم

Mahdiye17 · 9/9/19

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

EUROS · 9/9/19

تازمانی که نباشی دل من ای گل یاس
من نخواهم که شوم همدم تو تا شب یاس

Shadi.Roohbakhsh · 9/9/19

سر درونی دارم
غم پنهونی دارم
شوق کربلا را دارم

k.v گفت
تازمانی که نباشی دل من ای گل یاس
من نخواهم که شوم همدم تو تا شب یاس

زینب میشی · 10/9/19

مهربانا امشب اینجا چشم براه میمانم

خانه ات آباد که نیستی بیقرار میمانم

mohamd82 · 10/9/19

زینب میشی گفت
مهربانا امشب اینجا چشم براه میمانم

خانه ات آباد که نیستی بیقرار میمانم

همه ز زخم زبان
به جگرم چنگو زدم

Яﾑ-ოł"ŋ05 · 10/9/19

mohamd82 گفت
همه ز زخم زبان
به جگرم چنگو زدم

کوفیان بر سر هر
کوچه مرا سنگ زدند