یاد بادا کودکی های قدیم
لُپ سرخ واشک چشمی درنسیم
عالمی اندازه ی دست پدر
در نوازش یاد می بارد بسر
لی لی ویک خط سنگ وآس آس
یادها درچنگم این خوشه داس
خانه ها ازجنس خاک وسنگ بود
چون وجود خانه بی نیرنگ بود
مادری درچفت در با چای بود
زندگی پیچیده در این رای بود
............
حال درهم می شوم ازسوزها
تا که گویم قصه ی آن روزها