مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

مباد آن روز که من بی تو بمانم

سرم بر تن دلم شیدا عاشق بمانم !

 

[sin.r]

من به یادم مانده
گر تو یادت رفته
اشک های تاریک
خنده های بیجا
همه را یادم هست
تو خودت می دانی
فقط هرچند گاهی
از همان کوچه, بی من رد شو
تا به یادت اید...

 

[Es_shima]

دست مرا مثل گذشته ها نمی گیری دگر؟
غافل شدی از عشقم و من را نمی بینی دگر!

 

[زینب میشی]

راه من و تو از هم جدا بود نمیدانستم

طالع ما خفته بود وای نمیدانستم

 

[Es_shima]

من خودم باختم همه چیز را تو آرام مُردی.
من چه ساده اشتباه می پنداشتم که بُردی.

 

[sin.r]

یاد دارم شبی را که چگونه بی خبر
با لب خندان رفتی
یاد دارم ان اغاز را که چگونه سرخوش و
رقصان در کنارم بودی

 

[Es_shima]

یک شبه ممکن شد؛ از من برید راحت
دیگر مجالی نیست خسته شد هر ساعت

 

[زینب میشی]

تب تند مرا علاج و درمانی نیست

شب سرد مرا سپیده ی صبحی نیست

 

[Es_shima]

تو تمنایِ محالِ دلِ بی تاب و تمنای منی؛ می‌دانی؟!
که چنین هستی و نیستی! برای من کمی؛می‌دانی؟!

 

[سمانه قربانی]

یاد تو اتش زده به این دلم ای یاره
بی وفای من کاش یاد و خاطراتت را
هم میبردی اه از این زندگی .