Es_shima کاربر نیمه فعال سطح 12 ارسالیها 612 پسندها 7,286 امتیازها 25,273 مدالها 12 20/10/17 #501 نه امیدی مانده؛ نه هدف نزدیک است باختم تکِ دل را که، زیر دوی پیک است امضا : Es_shima
زینب میشی مدیر بازنشسته سطح 25 ارسالیها 1,981 پسندها 17,098 امتیازها 42,373 مدالها 22 20/10/17 نویسنده موضوع #502 تب تند تن من با چه خدا سرد شود؟ این پریشانی بگو با چه امید طرد شود؟ امضا : زینب میشی
Es_shima کاربر نیمه فعال سطح 12 ارسالیها 612 پسندها 7,286 امتیازها 25,273 مدالها 12 20/10/17 #503 دوستش دارم؟! سوالیست؟! مطمئنم آری... پس چرا هر بار آرام، میکنم بد کاری:/ امضا : Es_shima
زینب میشی مدیر بازنشسته سطح 25 ارسالیها 1,981 پسندها 17,098 امتیازها 42,373 مدالها 22 20/10/17 نویسنده موضوع #504 یا خدا ! چه کنم با حجم دلتنگی باز چه بسازم با غم انباشته ی دوری باز امضا : زینب میشی
Es_shima کاربر نیمه فعال سطح 12 ارسالیها 612 پسندها 7,286 امتیازها 25,273 مدالها 12 20/10/17 #505 زیبای من تو نیستی؛ من کور بودم و کر از قفس آزاد شدی؛ پر زدی؛ بلی پر... امضا : Es_shima
زینب میشی مدیر بازنشسته سطح 25 ارسالیها 1,981 پسندها 17,098 امتیازها 42,373 مدالها 22 20/10/17 نویسنده موضوع #506 راه ز بیراه را به شب گم کردم لعنتت بر راه تو را گم کردم امضا : زینب میشی
Es_shima کاربر نیمه فعال سطح 12 ارسالیها 612 پسندها 7,286 امتیازها 25,273 مدالها 12 20/10/17 #507 مرغ ماهی خوار گشتی ماهی قلبم ربودی در هوایت بی نفس گشتم بی خبر از من بودی امضا : Es_shima
بانو :) رفیق جدید انجمن سطح 7 ارسالیها 91 پسندها 616 امتیازها 3,803 مدالها 6 22/10/17 #508 یا بیا و پایان بده این انتظار را یا که پیرش نکن این دل شوریده را
زینب میشی مدیر بازنشسته سطح 25 ارسالیها 1,981 پسندها 17,098 امتیازها 42,373 مدالها 22 22/10/17 نویسنده موضوع #509 آسمان آبی و باران ز کجا بارد باز؟ که تو را من زیر باران به ملاقات رسم امضا : زینب میشی
Es_shima کاربر نیمه فعال سطح 12 ارسالیها 612 پسندها 7,286 امتیازها 25,273 مدالها 12 22/10/17 #510 من خسته ام؛ بیش از آن چه بدانی خسته ام من از جهان وخودم! آری از خودم هم رستهام دیگر از من هیچ گاه عشق و امیدی را مخواه مدتی هست که من، درِ قلب خودم را بسته ام امضا : Es_shima
من خسته ام؛ بیش از آن چه بدانی خسته ام من از جهان وخودم! آری از خودم هم رستهام دیگر از من هیچ گاه عشق و امیدی را مخواه مدتی هست که من، درِ قلب خودم را بسته ام