مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

دردا که ز دل آه ماند و بس

خونی به جگر مالید و بس

 

[تیام]

دردا که ز دل آه ماند و بس

خونی به جگر مالید و بس

سالها یم تک به تک تکرار بود
زندگی اه دمش انکار بود

 

[زینب میشی]

داد و فریاد از این ره که رود تاکستان
کاش به دادم برسد دادسِتان

 

[تیام]

نوش دارو که دهم زهر دلم
سببی ساز که پشیمان نشوم

 

[zeinab z]

نوش دارو که دهم زهر دلم
سببی ساز که پشیمان نشوم

من از همه دنیا دل بریدم

بیا که بی تو، نا امیدم

 

[تیام]

مهرم که رود از دل و دینت
چون شمع شوم
بروم از در عالم

 

[زینب میشی]

مرا بی او دمی تنها گذارید

که جز او کس نمیخواهم به عالم

 

[تیام]

من همان برگ گلی خیس که در تابش نور
فغان کرد میازار مرا

 

[زینب میشی]

آینه بردار وجودت از برم

من نمیخواهم ببینم صورتم ! :D

 

[تیام]

آینه بردار وجودت از برم

من نمیخواهم ببینم صورتم ! :D

میخواهمت از درون رگ به رگ مویرگ ها
من تو را میخواهمت در زمین درخاطرات هر شبم