متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار مهدی اخوان ثالث

  • نویسنده موضوع sad.dracula
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 78
  • بازدیدها 3,204
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #31
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #32
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده من…
چه جنونی
چه نیازی
چه غمی ست؟
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #33
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده من…
چه جنونی
چه نیازی
چه غمی ست؟
تا کجاها رفته بودم ، خوب یادم نیست
این ، که فریادی شنیدم ، یا هوس کردم
که کنم رو باز پس ، رو باز پس کردم
پیش چشمم
خفته اینک راه پیموده
پهندشت برف پوشی راه من بود
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #34
تا کجاها رفته بودم ، خوب یادم نیست
این ، که فریادی شنیدم ، یا هوس کردم
که کنم رو باز پس ، رو باز پس کردم
پیش چشمم
خفته اینک راه پیموده
پهندشت برف پوشی راه من بود
دراین ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #35
دراین ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #36
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #37
هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلا
ی

یادگار عصمت غمگین اعصاریم ما
راویان صه های شاد و شیرینیم
قصه های آسمان پاک
نور جاری ، آب
سرد تاری ،‌خاک
قصه های خوشترین پیغام
از زلال جویبار روشن ایام
مم را تو پاسخ گوی در بگشای
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #38
یادگار عصمت غمگین اعصاریم ما
راویان صه های شاد و شیرینیم
قصه های آسمان پاک
نور جاری ، آب
سرد تاری ،‌خاک
قصه های خوشترین پیغام
از زلال جویبار روشن ایام
مم را تو پاسخ گوی در بگشای
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
 
امضا : بَهآرنارنج

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #39
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
من نمی دانم چرا طاووس من این را نمی داند
که من بیچاره هم در سینه دل دارم
که دل ِمن هم دل است آخر
سنگ و آهن نیست
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #40
من نمی دانم چرا طاووس من این را نمی داند
که من بیچاره هم در سینه دل دارم
که دل ِمن هم دل است آخر
سنگ و آهن نیست
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
 
امضا : بَهآرنارنج

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا