متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌‌های قدوم قدم | روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
***
شعله‌اش را در خاک فرو بردم؛ نه سرد شد، نه دفن شد، نه کتمان!
دودش تمام شهر را بلعید؛ شعله گناهانی که روحم را در خود فرو برده بودند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
***
دست‌هایم به خون معصومیتم آلوده‌اند!
چشم‌هایم دیگر نای به چشم نشستن خطاها را ندارند.
و پاهایم، از گام برداشتن درمانده‌اند،
از گام برداشتن در مسیر ویرانه‌ها.
راه ندهی یا بدهی...
من، با همه این احوال
باز به تو می‌آویزم
و طمع را از تویی قطع نمی‌کنم
که مرا می‌شناسی و باز،
برایم نامه باز می‌فرستی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
***
چه‌کرده‌ایم‌ها را جایی، زیر قالی پنهان می‌کنیم؛ می‌دانیم که می‌دانی!
اما باز با وجود صورت حساب سنگین بدهکاری‌ها
طلبکارانه می‌خواهیم.
این را بده،
آن را نصیب کن،
و عجب دردی است...
که معیار ایمان‌های پوشالیمان، برآوردن همین این و آن‌ها است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
***
شانه‌هایم طاقت ندارند.
بار زنجیرهایی که به دست و پایم بسته‌ام، زیادی سنگین است.
دل، دلتنگ احوالی است که بدون سر پایین افتاده میان تو و او بود.
شانه‌هایم را از این سنگینی پیچیده در جانشان
رهایی بده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
***
گاهی برایم چون معما می‌شود.
راه و چاه را نشان داده‌ای، اما باز ما راه را گم می‌کنیم و در چاه‌های گرفتاری نوای خدایا سر می‌دهیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
***
باران رحمتت را بفرست، شاید توانستیم یک نفس عریان ز خطا بکشیم.
یک قدم بی‌اگر و شاید در راهت برداریم.
و یکبار هم که شده... در قطار مسیرمان به مقصد تو بیاییم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #17
***
صدایم را می‌شنوی؟
خسته‌ام!
من از این لجن‌زارهای اطراف بیزارم!
من از این دیو بی‌رحم درونم واهمه دارم،
از این تاریکی چیره شده بر احوال‌هایمان می‌ترسم.
کلید روشنی دنیایت را بزن!
زیادی تاریک شده؛ تاریکش کرده ایم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
***
شرم آنچه از زندگی تباه کرده‌ام نه جای سخن گذاشته، نه نفس!
دیوانگی نیست؟
اگر بازگشتم را هم از تو تمنا کنم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #19
***
خیابان‌های این شهر خاموش‌اند.
حق بده لای این شهر وهم آور گم شوم.
حق بده که ماه را میانه این ابرهای تیره نبینم... .
بگذار مابین خودمان باشد، که عامدانه فانوسم را جا گذاشته‌ام... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
***
دستم را در هیاهوی زندگی رها نکنی، که وحشتش عمق وجودم را می‌لرزاند.
حتی اگر راه قدم‌هایم، بیراهه بود، مبادا دست بکشی!
دست بکشی و رهایم کنی... که تاریکی مرا خواهد بلعید و مرگ، روحم را.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا