متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت اشک نوشته های فرزانه | فرزانه رجبی کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #11
"جرم"

می گویند: عاشقی جرم است...
عیبی ندارد؛
خدایا...؟!
بگذار جرم من از همه عالم بیشتر باشد...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #12
"ستاره"

روشن ترین ستاره ی شب تنها در چشمان توست؛
وقتی با آرامش و عشق، می خندی...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #13
"دنیا"

این دنیا می تواند در مشت من باشد؛
تا به هر آن چه می خواهم برسم،
بی غل و زنجیر...
بی شرط و شروط...
بی امر و نهی...
اما...
به شرط آنکه دست دیگرم را تو گرفته باشی...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #14
"بزرگترین التماس"

هرچه گفتم گوش ندادی...
هرکار کردم تو ندیدی...
هرچه فریاد زدم نشنیدی...
دیگر به چه زبانی بگویم...؟؟
باشد قبول...
من بلد نیستم تو را نگه دارم،
اما؛
تو خودت نرو...
این بزرگترین التماس دنیاست...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #15
"کمر خم شده"

چه روزگاری شده است...
مردمش با وقاحت در چشمانم زُل می زنند و می گویند:
خوشبحالت؛
از وقتی که او رفته است،خم به ابرو نیاورده ای،عجب تحملی داری...
چه می فهمند این مردم یاوه گو...؟
بعضی دردها کمر خم می کنند، ابرو به چه قیمت...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #16
"درد"

هر کجا پا می گذارم از دردهایشان می گویند...
خانه ندارم!
ماشین ندارم!
کار ندارم!
بچه ندارم!
پول ندارم!
همسر ندارم!
هه...
باید خندید...
این ها درد نیست...
درد یعنی بخواهی او را ولی؛
او تو را نخواهد...
درد یعنی همین؛وگرنه تمام گزینه های دنیا که می گویند درد است؛
درد نیست،
تنبلی است...
نداشتن همت است...
این ها درد نیست،نیست،نیست...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #17
"دل شکسته"

دﺳﺖ و ﭘــﺎ ﮔﺮ ﺑﺸکند ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ درمان می شود
چشم گریان هم دمی با ب*و*س*ه خندان می شود
سیل باران گر ببارد از نسیم صورتی
غم مخور با خنده ای از دیده پنهان می شود
مختصر گویم،اگر ویرانه شود کاشانه ای
جای هر ویرانه ای کاخی نمایان می شود
ای خدا هرگز نبینم بشکند قلب کسی
دل شکسته باطنش از ریشه ویران می شود...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #18
"دل"

چه مزخرف است...
همان ضرب المثل معروف را می گویم:
دل به دل راه دارد...
دروغ است،باور کن؛
دل من اینجا از غصه،غم،درد،دوری و تنهایی خون شد...
می فهمی چه می گویم؟؟
خون شد،
شکست،
اما...
چه کسی گفته دل به دل راه دارد...؟
دل من نابود شد ولی دل او حتی خبر ندارد...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #19
"حس عجیب"

اجازه هست در این ارامش دریا حرف دل را ، از دلم بیرون کنم...؟
عشق من پس گوش کن...
حس عجیبیه : عمرمن،
وقتی می فهمی عاشق شدی...
وقتی می فهمی بهش دلبسته شدی و دلت نمی خواد از این دلبستگی دل بکنی...
حس عجیبیه :مهربان من،
وقتی دلت می خواد به خاطر هر کاری ازش اجازه بگیری و از کوچیکترین کاراش باخبر باشی...
حس عجیبیه : قلب من،
وقتی با دو دقیقه دیر جواب دادنش تو دلت نگرانی موج می زنه...
اگه کسی غیرطبیعی بهش نگاه کنه غیرتی میشی و آتیش می گیری...
روزی که می بینیش دلت از خدا می خواد که زمان رو همونجا متوقف کنه و وقتی مجبوری ازش
خداحافظی کنی،خیلی زود دلت براش تنگ میشه انگارسالهاست که ندیدیش...
حس عجیبیه : نفس من،
وقتی نسبت به تموم وجودش حریصی و تمومشو مال خودت می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : فرزانه رجبی

فرزانه رجبی

نویسنده افتخاری
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,639
پسندها
16,413
امتیازها
39,073
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #20
"آغوش ممنوعه"

چه بی پروا است...
دلم را می گویم؛
می دانی چه می خواهد؟؟
یک آغوش...
آن هم چه آغوشی؛
آغوش ممنوعه ای که؛
شرعی بودن آن را تنها من می دانم،
دلم،
و تو...!
*****
 
امضا : فرزانه رجبی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا