متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ در یک قدمی هبوط | HORYA_A کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع •HOORYA•
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 1,893
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
خسته از تکرار این روزهایم...
چشم‌هایم به دنبال صحنه‌های دیدنی‌ست!
مغزم هم که مرا به حال خودم
رها کرده و خوابیده.
قلبم!
قلبم را کسی دیده؟
گویا زیر آوار خستگی‌هایم گم شده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
تا تکیه بر ستونی می‌کنم،
سریع فرو می‌ریزد.
تکیه بر که کنم
که رها سازد مرا از این آشفتگی؟!
حالم مثل قایق شکسته در آب است.
مثل ماهی در حال مرگ در آب!
مثل تشنه‌ی منتظر آب...
مثل مرده‌ی زنده‌نما.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
درد هم زیباست!
برای من درد، خنده‌ای زیباست؛
چون اخر هر درد، قهقه‌ای می‌زنم
که صدایش به کران آسمان‌ها می‌رسد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
زندگی همچو آب روانی‌ست که جریان دارد
و برای من منجلابی‌ست که جریان دارد!
منجلابی پر از درد و خطا،
پر از آدم‌های بی سروپا.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
وقتی که قلبت یک‌ بار
از کسی به درد آمد؛
سمتش نرو.
کسی که یک‌ بار ضربه بزند...
بار دیگر هم انجامش می‌دهد؛
چون ذاتش خراب است!
لامپ سوخته روشن نمی‌شود،
پس ذات خراب هم درست نمی‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #26
***
چه بگویم از حال زار این روزها؟!
از نامردی دوست و رفیق‌ها،
از اعتماد به آدم‌های بی‌جا...
از ارتباط با نامردها!
از قدم زدن در زمین آلوده
به پای بی‌حیاها و تهمت زن‌ها.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
جوری رفتار می‌کنن
انگار بچه‌ی حضرت نوح را هم ما بد کردیم!
کافیه برگردی ببینی که از کجات اشتباهه،
بخوام اشتباهاتت رو بگم مغزت هنگ می‌کنه...
تو ذات اندر ذاتت خرابه.
لطف من به تو؛
مثل کشت تو زمین آفت زده هست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
بی‌خوابی عادتی شده برای چشمانم.
نمی‌دانم این چشم‌ها بخاطر که،
پلک‌هایش را نمی‌بندد!
کاش کمی کور شوم و نبینم نبودن‌ها را...
رفتن‌ها را، بدی‌ها را.
ما که سوختیم با این آدم‌ها،
وای به حال دِگَران.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
جوری آخ و ناله می‌کنن
که جیگر آدم می‌سوزه براشون!
حالا دلیل چیه؟
امشب نگفت که ناناز من کیه؟
چندتا خط هم می‌زنن.
ما رو خدا با کیا داری هم چرخه می‌کنی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
وقتی به خط‌خط نوشته‌هایت نگاه می‌کنی؛
به دردهایی که احمقانه برای‌شان اشک ریختی؛
می‌خندی، پوزخند می‌زنی و با خود می‌گویی:
خدا که هست، تو صبر نداری!
او با آرامش حقت را می‌گیرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : •HOORYA•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا