- ارسالیها
- 243
- پسندها
- 2,539
- امتیازها
- 13,813
- مدالها
- 10
- سن
- 35
- نویسنده موضوع
- #31
***
لبهی تیز خاطرات گلویم را میبرد و من بیامان همه را مرور میکنم، شاید گذشتن از جسم به بهائی عاشقانه است و شاید در انتهای این چینش تاریک و سرد، تو باشی...!
هنوز هم اسمت بر روی شانهام هست، هنوز هم ورقهای مالکیتت تمام نشده و هنوز عجیب این اتاق عطرتت را دارد...!
ناز بانوی من!
امروز میتوانست خاطرهای گرم و آفتابی در سبزهزار چشمانت شوم؛ اما تنها سهم من از امروز این اتاق تاریک و سرد و این پرتگاه عظیم شده. حتی این دیوارها هم برایم دل میسوزانند. کاش اینجا، به وقت محلی، با طعمی شکر فقط برای یک ثانیه زندگی جاری میشد!
پایان
لبهی تیز خاطرات گلویم را میبرد و من بیامان همه را مرور میکنم، شاید گذشتن از جسم به بهائی عاشقانه است و شاید در انتهای این چینش تاریک و سرد، تو باشی...!
هنوز هم اسمت بر روی شانهام هست، هنوز هم ورقهای مالکیتت تمام نشده و هنوز عجیب این اتاق عطرتت را دارد...!
ناز بانوی من!
امروز میتوانست خاطرهای گرم و آفتابی در سبزهزار چشمانت شوم؛ اما تنها سهم من از امروز این اتاق تاریک و سرد و این پرتگاه عظیم شده. حتی این دیوارها هم برایم دل میسوزانند. کاش اینجا، به وقت محلی، با طعمی شکر فقط برای یک ثانیه زندگی جاری میشد!
پایان
آخرین ویرایش توسط مدیر