متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌های مکنون آفاق | NARGES AMIRI کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع NARGES AMIRI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 2,057
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
می‌دانمش اما نمی‌خواهم باورش کنم؛
نمی‌خواهم خود را متقاعد کنم به لفظِ «چیزی‌ست که شده!».
من از فاش شدنش می‌ترسم؛ از فهمیدنش می‌ترسم!
از بعدِ آن هراس دارم...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
خورشیدِ آفاقِ پنهانم را می‌بینم و چشمانم مسخِ این حقیقتِ شیرین و تلخ است.
همان حقیقتی که بُرونش را زیبایی می‌گیرد، اما درونش پر از ناامیدی‌ست!
همان که می‌گویم:
«می‌خواهمش؛ اما چگونه‌؟!»
همان که دریایش طوفان می‌زند به ساحل دلِ بی‌کسم و ویران می‌کند،
هر آنچه را که بر سر راهش قرار دارد.
به راستی که بهترین شد برایش این نام:
«حقیقتِ شیرینِ تلخ»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
بگویم جهانم را آشفته کرده‌ای، می‌مانی؟!
مکنونم، می‌مانی؟
جهانم می‌شوی؟
دلهره‌ی شیرینم می‌شوی؟
آخر...
جانِ من تنها با مکنونم زنده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #24
***
فریاد می‌زند، حس و حالم، میانِ رگ و خونی که جریان دارد در من‌.
آشفته و بی‌قرار شده است؛ گویا قرار است طغیان کند و همه چیز را مانند بمب ساعتی، فرو بپاشد!
نمی‌دانم چطور بگویم اما...
انگار ساعت‌هاست که با صورتی به رنگِ گچ‌های تازه خیس خورده و هوش و حواسی پرت، از حالِ حاضر، به دفتر روز‌نویسم خیره‌ام.
نمی‌دانم از معضل پیش آمده، چطور بنویسم تا کلمه‌ای از قلم نیوفتد در وصف آن.
می‌خواهم بنویسم، آن‌قدر بنویسم تا تمام حرف‌های ناگفته‌ام را بر دفترم نقاشی کرده باشم.
آن‌قدر ادامه بدهم تا حس کنم همانند پرِ کاه سبک شده‌ام از همه‌ی آن سنگینی‌ها،
از همه‌ی ناگفته‌ها...
و نیز از همه‌ی تاریکی‌های وجودم؛ حتی اگر صد دفتر سیصد برگ را پر کنم از آن!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #25
***
پریشانم!
پریشان از تمامِ حال و هوایی که ثانیه‌ای قصد ماندن ندارند.
آن‌قدر دگرگون شده احوالم، که گویی خودم را دیگر نمی‌شناسم!
دلم می‌خواهد درونِ امواجِ موسیقی‌هایم غرق بشوم و هیچ کوششی برای نجات خود نکنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #26

***
تماشایی‌ست که از آن منِ مهیج، تنها محزونی بیش نمانده است!
اگر بگویم افکارم در حال انفجار‌ هستند، دروغ نگفته‌ام!
فریادهای خفه شده‌ای درون هر یک از مویرگ‌های مغزم، در حالِ جریان‌اند.
انگار بمبِ ساعتی در سَرَم کار گذاشته شده است که هر لحظه امکان فروپاشی‌اش بیشتر می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #27
***
می‌خواهم تمامش کنم؛
می‌خواهم از بین تمامِ گزینه‌های روی دفترم، یکی را انتخاب و ادامه دَهَم.
این گزینه‌هایی که از بَرِشان می‌گویم، همان نام‌هایی‌اند که برای این حالِ زارم، قدم به جلو گذاشته‌اند.
حال فقط باید منتخبی بیرون کِشَم و با نگاه به آن، اجازه روانه شدنِ اشک‌هایم را صادر کنم... .
اما آیا می‌توانم؟!
می‌توانم به این راحتی به خود بقبولانم که تا کجا پیش رفته و تا چه حد رخ نمایان دِه است؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #28
***
وقتی از احوالِ من آگاه نیستید، تجویز هم نکنید!
نمی‌دانید دردم چیست، طبیبم کیست و همان‌طور برای منی که روحم پیش‌تان نیست، نسخه می‌پیچانید.
کسی نمی‌فهمد که؛
نمی‌فهمد ندانستنِ همه‌چیز یعنی چه؟!
نمی‌گنجد که درک کنند، حالِ خراب همیشه با دارو و گل گاو زبان درست نمی‌شود؟!
و صد البته که آرام هم نمی‌گیرد!
هر دردی، درمانی مختصِ خود دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #29
***
گاه باید برای پیش‌روی، از دری دگر وارد شد.
مثلاً اگر من از بازپرسی‌هایم ارمغانی بدست نیاورده‌ام، پس می‌روم تا امتحان بدهم؛
حال در هر چه که سوی ما آمد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #30
***
نهانم برایم آشکار شده است.
باورش دارم؛
اما چگونه آرام گیرم؟
چگونه آسوده باشم؟
چگونه مثل قبل بمانم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : NARGES AMIRI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا