- ارسالیها
- 1,258
- پسندها
- 17,084
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 24
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #21
***
ریتا،
گمان نمیکنم هیچچیز سختتر از آن باشد که آجر به آجرِ خانهای را با هزار سختی و مشقت، روی هم بگذاری و ساختمان را بالا ببری؛ یکهو خبرت دهند باید شخصاً آن را به ویرانه مبدل سازی!
آنجاست که کشتیِ یک امیدِ تازهجانگرفته، در نگاهِ طوفانزدهات غرق میشود و تو، میشوی تنها بازماندهی شهر امیدهای سوختهات!
ریتا، «خاکستر شدن» درد دارد و وقتی یکی یکی آجرهای خانهی آرزوهایت را میشکنی، چنین حسی بیگانهی تو نخواهد بود.
تا به حال فکر کردهای؟
به اینکه جگرت خون شود، از خستگی عرق بریزی، تمامِ تنت زخم باشد، رمقی در جانت نمانده و به یکباره، کسی که دوستش داری پیدایش شود و بگوید هر چه ساختهای، یک اشتباه محض بوده و باید با همین دو دستِ پر از جراحتت، خرابش کنی!
و کدام قانونِ مزخرفیست که...
ریتا،
گمان نمیکنم هیچچیز سختتر از آن باشد که آجر به آجرِ خانهای را با هزار سختی و مشقت، روی هم بگذاری و ساختمان را بالا ببری؛ یکهو خبرت دهند باید شخصاً آن را به ویرانه مبدل سازی!
آنجاست که کشتیِ یک امیدِ تازهجانگرفته، در نگاهِ طوفانزدهات غرق میشود و تو، میشوی تنها بازماندهی شهر امیدهای سوختهات!
ریتا، «خاکستر شدن» درد دارد و وقتی یکی یکی آجرهای خانهی آرزوهایت را میشکنی، چنین حسی بیگانهی تو نخواهد بود.
تا به حال فکر کردهای؟
به اینکه جگرت خون شود، از خستگی عرق بریزی، تمامِ تنت زخم باشد، رمقی در جانت نمانده و به یکباره، کسی که دوستش داری پیدایش شود و بگوید هر چه ساختهای، یک اشتباه محض بوده و باید با همین دو دستِ پر از جراحتت، خرابش کنی!
و کدام قانونِ مزخرفیست که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش