یک روز که در *مسرت نشستهای، همان لحظه که پی میبری به چشمان فریفتهاش، لحظهای رخسار من که به *سیمای خوش نقش تو میخندم و با دیدگانی پرزمهر مینگرمت از میان یادبود *نغزت میگذرم تو در آن لحظه در وادی افکارت لبخند برلبانت محو میشود و دیگر در آفاقت نخواهم بود.
مسرت:شادی،خوشی
سیما:چهره
نغز:زیبا،نیکو