- تاریخ ثبتنام
- 22/7/21
- ارسالیها
- 562
- پسندها
- 5,769
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 15
سطح
13
- نویسنده موضوع
- #161
همین حرکت باعث شد آرتامِ وحشی سمتم بیاد و بازوم رو سفت بگیره، و از روی دستهی مبل بلندم کنه.
لعنتی انقدر فشار آورد که نزدیک بود جیغ دربیاد.
- چته؟
آرتام ابرویی بالا انداخت و با دندونهای کلید شده غرید:
- بهتره بری استراحت کنی، فردا کلی کار داریم مگه نه آنیلخان؟
آنیل شروع به خندیدن کرد و گفت:
- اوه آره.
اما پدربزرگ عکسالعمل چندانی نشون نداد و به لبخند کوچیکی بسنده کرد.
بازوم رو به زور از دستش خلاص کردم و با حرص سمت پلهها رفتم.
پسرِ نره خر بازوم رو داغون کرد ولی خوب حالش رو گرفتم ها.
آرتام: هی دخترِ دیوونه دیگه نبینم بهش نزدیک بشی، فهمیدی؟
دست به سینه مقابلش ایستادم.
- دوست دارم نزدیک میشم به تو چه پررو،
من اصلاً از این لوس بازیات خوشم نمیاد.
بعد با تَنه از کنارش گذشتم و نزدیک به اتاقم...
لعنتی انقدر فشار آورد که نزدیک بود جیغ دربیاد.
- چته؟
آرتام ابرویی بالا انداخت و با دندونهای کلید شده غرید:
- بهتره بری استراحت کنی، فردا کلی کار داریم مگه نه آنیلخان؟
آنیل شروع به خندیدن کرد و گفت:
- اوه آره.
اما پدربزرگ عکسالعمل چندانی نشون نداد و به لبخند کوچیکی بسنده کرد.
بازوم رو به زور از دستش خلاص کردم و با حرص سمت پلهها رفتم.
پسرِ نره خر بازوم رو داغون کرد ولی خوب حالش رو گرفتم ها.
آرتام: هی دخترِ دیوونه دیگه نبینم بهش نزدیک بشی، فهمیدی؟
دست به سینه مقابلش ایستادم.
- دوست دارم نزدیک میشم به تو چه پررو،
من اصلاً از این لوس بازیات خوشم نمیاد.
بعد با تَنه از کنارش گذشتم و نزدیک به اتاقم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر