متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار خاقانی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 95
  • بازدیدها 2,094
  • کاربران تگ شده هیچ

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #71
یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون
بند روان گسسته ام انس روان من کجا
ای راحت جان‌ها به تو، آرام جان کیستی
دل در هوس جان می‌دهد، تو دلستان کیستی

ای گلبن نادیده دی اصل تو چه وصل تو کی
با بوی مشک و رنگ می از گلستان کیستی
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #72
ای راحت جان‌ها به تو، آرام جان کیستی
دل در هوس جان می‌دهد، تو دلستان کیستی

ای گلبن نادیده دی اصل تو چه وصل تو کی
با بوی مشک و رنگ می از گلستان کیستی
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
بر هلالش نقط از شب چه خوش است
دهنش حلقهٔ تنگ زره است
نقطه بر حلقهٔ مرکب چه خوش است
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #73
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
بر هلالش نقط از شب چه خوش است
دهنش حلقهٔ تنگ زره است
نقطه بر حلقهٔ مرکب چه خوش است
چند ستم رسیده باشم
چون سایه ز خود رمیده باشم

لب بسته گلو گرفته چون نای
نالان و ستم رسیده باشم
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #74
چند ستم رسیده باشم
چون سایه ز خود رمیده باشم

لب بسته گلو گرفته چون نای
نالان و ستم رسیده باشم
ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
مشک را با بوی زلفش بس خریداری نماند

تا برآمد در جهان آوازهٔ زلف و رخش
کیمیای کفر و دین را روز بازاری نماند
 
امضا : m.sina

عابر پیاده

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
54
پسندها
238
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • #75
ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
مشک را با بوی زلفش بس خریداری نماند

تا برآمد در جهان آوازهٔ زلف و رخش
کیمیای کفر و دین را روز بازاری نماند
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا

درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا
 
امضا : عابر پیاده
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #76
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا

درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا
آوازه جمالت چون از جهان برآمد
آواز بی‌نیازی از آسمان برآمد

تا پرده گشت مویت در پرده رفت رویت
روز جهان فرو شد راز نهان برآمد
 
امضا : m.sina

عابر پیاده

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
54
پسندها
238
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • #77
آوازه جمالت چون از جهان برآمد
آواز بی‌نیازی از آسمان برآمد

تا پرده گشت مویت در پرده رفت رویت
روز جهان فرو شد راز نهان برآمد
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
 
امضا : عابر پیاده
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #78
دشوار عشق بر دلم آسان نمی کنی
درد مرا به بوسی درمان نمی کنی
بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه
گفتن چه سود با تو که فرمان نمی کنی
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیده‌ام

دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیده‌ام
 
امضا : m.sina

عابر پیاده

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
54
پسندها
238
امتیازها
1,023
مدال‌ها
3
  • #79
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیده‌ام

دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیده‌ام
مرغی که نوای درد راند عشق است
پیکی که زبان غیب داند عشق است
هستی که به نیستیت خواند عشق است
و آنچ از تو تو را باز رهاند عشق است
 
امضا : عابر پیاده
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #80
مرغی که نوای درد راند عشق است
پیکی که زبان غیب داند عشق است
هستی که به نیستیت خواند عشق است
و آنچ از تو تو را باز رهاند عشق است
تا چند ستم رسیده باشم
چون سایه ز خود رمیده باشم

لب بسته گلو گرفته چون نای
نالان و ستم رسیده باشم
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا