مشاعره مشاعره با اشعار خواجوی کرمانی

  • نویسنده موضوع سَنا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 90
  • بازدیدها 3,469
  • کاربران تگ شده هیچ

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,704
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #61
جانا ز من بی سر و بی پات چه غم
وز ناله ی عاشقان شیدات چه غم

در پای مران پیاده کز دست افتاد
گر بر رخ او نهی رخ از مات چه غم
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی می‌کش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا!
 
امضا : H.Allahdadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,267
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #62
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی می‌کش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا!
اه از ان یار که نبود خبر از یارانش
داد از انکس که نباشد غم غمخورانش
یاری ان نیست که اگاه نباشد از یار
یار باید که بود اگهی از یارانش
 
امضا : m.sina

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,704
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #63
اه از ان یار که نبود خبر از یارانش
داد از انکس که نباشد غم غمخورانش
یاری ان نیست که اگاه نباشد از یار
یار باید که بود اگهی از یارانش

شاها غرض ز فطرت عالم تو بوده ئی
ور نی که داشتی خبر از کاف کن فکان:/
 
امضا : H.Allahdadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,267
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #64
شاها غرض ز فطرت عالم تو بوده ئی
ور نی که داشتی خبر از کاف کن فکان:/
شاها غرض ز فطرت عالم تو بوده ئی
ور نی که داشتی خبر از کاف کن فکان:/
نرگس بنگر نشسته در سایه ی بید
وز مهر نهاده بر فلک چشم امید

چون زهره برآورد سر از بدر منیر
یا شمس طلوع کرد از روز سپید
 
امضا : m.sina

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,704
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #65
نرگس بنگر نشسته در سایه ی بید
وز مهر نهاده بر فلک چشم امید

چون زهره برآورد سر از بدر منیر
یا شمس طلوع کرد از روز سپید
دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
تا روز نخفتیم من و شمع جگر تاب!
 
امضا : H.Allahdadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #66
امضا : سَنا

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,704
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #67
بی شکر شیرین تو در درگه خسرو
بر سینه زنم سنگ چو فرهاد ز دستت...
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت!
 
امضا : H.Allahdadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,267
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #68
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت!


تا کی چو مسیح دم ز طاعات زنید
یا همچو لیکم لاف میقات زنید

خیزید و بمی خاک مرا گِل سازید
وانگه ز گلم خشت خرابات زنید
 
امضا : m.sina

H.Allahdadi

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,958
پسندها
4,704
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #69
تا کی چو مسیح دم ز طاعات زنید
یا همچو لیکم لاف میقات زنید

خیزید و بمی خاک مرا گِل سازید
وانگه ز گلم خشت خرابات زنید
در میان خامه ترجمان گردد
از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد
چون ز لعلت سخن کند خواجو!
 
امضا : H.Allahdadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,267
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #70
در میان خامه ترجمان گردد
از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد
چون ز لعلت سخن کند خواجو!
ورطه ی پر خطر عشق ترا ساحل نیست
راه پر آفت سودای ترا منزل نیست

گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق
خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا