متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌‌های آمال کودکی | مهشید شکیبائی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع MAHSHID SHAKIBAEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 1,917
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته: آمال کودکی
نویسنده: مهشید شکیبائی
ویراستار: Xypшид gece kelebeği
تگ: منتخب

995077_f32eb6327333a4074085062a3d808083.jpg
مقدمه:
این روزها،
گویی نمکِ درد بر زخم بحر پاشیده‌اند!
مردمان در فقدان پایکوبیِ پریان و جهانی با جامه‌ی رنگین، رخت سیه‌ِ حزن بر تن کرده‌اند.
حال ما مانده‌ایم، دنیایی سنگ‌ مانند و تندیس‌هایی که پری نام داشت...
این جهان دیگر هیچ از زیبایی نمی‌داند!
و امروز، رؤیای هر کودک… آمال بزرگ مردی‌ست که سرزمینِ بازی‌های کودکی‌اش را می‌طلبد!

گفتمان آزاد~
تاریخ شروع: 00/9/27...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
653923_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg






نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
*خوشحال میشم‌ اگه خوشتون اومد گزینه اشتراک رو فعال کنید.
***
آنقدر دشواری‌های زندگی بر ما هجوم آورده‌اند، که نیک‌منظریِ جهان در برابرشان چون مورچه‌ای در برابر دیوی‌ست!
حال، گیتی فقط به پیش چشم کودکان زیباست.
کودکانی که خشم‌شان تنها لحظه‌ای شعله می‌گیرد و دقیقه‌ای بعد لبخند بر لب، به جدال‌های مسخره‌شان می‌خندند. کشمکش‌هایی که در ظاهر مزخرف بودند، اما دنیایی خاطره درون آنها خفته بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
انسان‌های کوچکی که حتی اگر عروسکی پارچه‌ای در دستانِ ظریف‌شان به رقص درآورند، وارد دنیایی با توپ‌های رنگین و پروانه‌های رقصنده می‌شوند!
البته دنیا به کودکان نیز روی خوشی نشان نمی‌دهد؛ بلکه آنها هستند که جهان را پاک و خوش‌منظر می‌بینند و لحظات رؤیایی‌شان را، هرجور که می‌خواهند رنگ می‌زنند!
اگر ما هم دنیایمان مانند آنها شود چه؟!
اگر گیتایی همان‌گونه بسازیم و با عینک بچگی همه چیز را بنگریم چه؟ همان‌قدر بی‌ریا، ساده و زیبا!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
رؤیایشان داشتن اسباب‌بازی‌های کوچک بزرگ است.
و ما آرزوهای‌مان در پولی خلاصه می‌شود، که باعث انداختن شکافی بزرگ بین‌مان می‌شود.
کاش با سختی‌های روزگار روبرو نمی‌شدیم که اینگونه آن ترسِ اجازه ندادن مادر برای رفتن به بازی را دیگر نداشته باشیم.
و حال، همه‌ی دنیا هوای کودکی کرده است؛ اما دمپایی‌های کوچک و خاکیِ آن دوران را دوباره می‌شود پیدا کرد و به پا کرد؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6

***
دورانی که عروسکی داشتیم، شب‌ها به آغوشِ گرمِ خود دعوتش می‌کردیم و مانند مادری پتو بر شانه‌هایش می‌کشیدیم و همان عروسک بود، که تنهایی را از ما می‌راند.
حال اما؛ اگر صدها نفر در کنارمان باشند، باز هم نمی‌توانند غُل و زنجیر انزوا را از قلبِ ما باز کنند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
خاطرات خوش را پیچ و مهره می‌کردیم بر یاد و قلب‌مان، و کینه‌ها را با جاروی فراموشی، به سطل زباله افکارمان هدایت می‌کردیم.
اما اکنون، پیچ و مهره‌ی خاطراتِ خوب، هرز شده و یک به یک درحال افتادن از روی دیوارِ قلب‌مان هستند!
ای‌کاش، همیشه در آن عالم شگفت انگیز می‌ماندیم و اذهان‌ رویایی‌مان خراب نمی‌شد…!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
همه‌‌ی ما دلتنگ وقتی هستیم، که خنده‌هایمان… حقیقی بود!
شادی، ماهرانه لبخند را بر چهره‌مان رنگ می‌زد و برقِ خرمی را در چشمان‌مان، آشکار می‌ساخت.
قلب‌های سپیدمان، نشاط را پمپاژ می‌کردند و تبسم لب‌هایمان را مزین کرده بود، اما حال… دیگر این قلب‌ها سفید نیستند و نشاط را در رگ‌هایمان جاری نمی‌کنند…!
اکنون خنده‌هایمان، نقابی‌ست برای مستور ساختن احوال‌مان… ‌.
به گمانم همان تیرگی که قلب‌هایمان را به مرکز فرمانروایی‌اش درآورده، شیره‌ی جانِ آن نقاش چیره‌دست را نیز گرفته و جسمش را در تابوتی خوابانده‌ است؛ گویا می‌خواهد او را در قبرستانِ افسردگی دفن کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
همه‌چیز را بهانه‌ای می‌کردیم برای بازی کردن!
از وسایل آشپزخانه گرفته، تا کفش‌های پاشنه‌دارِ مادر!
چوب‌ها را در دستانی که آلودگی‌ها رویش جشن گرفته بودند، می‌گرفتیم و می‌تراشیدیم، تا برای خود شمشیری به ارمغان آوریم.
گویا نمی‌دانستیم که نیاز به این همه زحمت نیست،
ما شمشیر تیزتری داشتیم برای زخمی کردن دیگران!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MAHSHID SHAKIBAEI

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,412
پسندها
27,201
امتیازها
47,073
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
رنج که به جانمان حمله می‌کرد، با اشک‌هایمان از دل تردش می‌کردیم.
نمی‌گذاشتیم دردها انباشته شوند در قلب‌مان تا اسبابِ زجرمان را فراهم آورند.
اما حالا، دردها را مانند باروت در قلبمان انبار می‌کنیم و نمی‌دانیم این انبارِ باروت، ناگهان با جرقه‌ی کوچکی منفجر خواهد شد…!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا