نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار سایه

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 107
  • بازدیدها 2,559
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #21
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه می رسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام درین امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
 
امضا : m.sina

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #22
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه می رسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام درین امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش

سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #23
در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نامهربانی کردنش

سایه که باشد شبی کان رشک ماه و آفتاب
در شبستان تو تابد شمع روی روشنش
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
 
امضا : m.sina

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,335
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #24
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

آن طفل که چون پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
تو همه عمر غم دل خورده
خسته و سوخته و افسرده

نوز ناگشته جوان پیر شده
اول عمر و ز جان سیر شده
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #25
تو همه عمر غم دل خورده
خسته و سوخته و افسرده

نوز ناگشته جوان پیر شده
اول عمر و ز جان سیر شده
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
 
امضا : m.sina

بَهآرنارنج

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,988
پسندها
6,396
امتیازها
28,973
مدال‌ها
15
  • #26
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
 
امضا : بَهآرنارنج

نرگس بآنو

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
18
امتیازها
33
  • #27
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #28
نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر همسال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک
 
امضا : m.sina

"KÁlON

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
1,081
پسندها
4,028
امتیازها
20,173
مدال‌ها
13
  • #29
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
شاد و شکفته در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک
امشب هزار دختر همسال تو ولی
خوابیده اند گرسنه و لخت روی خاک
زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو
بر پرده‌های ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #30
زیباست رقص و ناز سرانگشت‌های تو
بر پرده‌های ساز
اما هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشت هایشان
جان می کنند در قفس تنگ کارگاه
همه رفتند از ایـن خانه خدا را تو بمان
منِ بی برگ خزان‌دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا