مشاعره مشاعره با اشعار سایه

["KÁlON]

همه رفتند از ایـن خانه خدا را تو بمان
منِ بی برگ خزان‌دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک

 

[Samira-M]

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک

کشتی مرا چه بیم دریا؟
توفان ز تو و کرانه از توست

گر باده دهی و گرنه، غم نیست
م**س.ت از تو، شرابخانه از توست

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

["KÁlON]

کشتی مرا چه بیم دریا؟
توفان ز تو و کرانه از توست

گر باده دهی و گرنه، غم نیست
م**س.ت از تو، شرابخانه از توست

می را چه اثر به پیش چشمت
کاین م*ستی شادمانه از توست

پیش تو چه توسنی کند عقل
رام است که تازیانه از توست

 

[m.sina]

می را چه اثر به پیش چشمت
کاین م*ستی شادمانه از توست

پیش تو چه توسنی کند عقل
رام است که تازیانه از توست

تاریک و تهی پشت و پس اینه ماندیم
هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم

خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امید سحری زین شب گوریم

 

["KÁlON]

تاریک و تهی پشت و پس اینه ماندیم
هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم

خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ
باطل به امید سحری زین شب گوریم

ماییم که در پای وی افتاده چو موریم
آن روشن گویا که دل سوخته ی ماست
ای سایه چرا در طلب آتش طوریم

 

[Samira-M]

ماییم که در پای وی افتاده چو موریم
آن روشن گویا که دل سوخته ی ماست
ای سایه چرا در طلب آتش طوریم

موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش

حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش

 

[m.sina]

موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
چنان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش

حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست
ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش

شرار انگیز و توفانی هوایی در من افتاده ست
که همچون حلقه اتش در این گرداب میگردم

 

[Samira-M]

شرار انگیز و توفانی هوایی در من افتاده ست
که همچون حلقه اتش در این گرداب میگردم

من انده خویش را ندانم
این گریه ی بی بهانه از توست
ای آتش جان پاکبازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شده ی تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست

 

[m.sina]

من انده خویش را ندانم
این گریه ی بی بهانه از توست
ای آتش جان پاکبازان
در خرمن من زبانه از توست
افسون شده ی تو را زبان نیست
ور هست همه فسانه از توست

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است

 

[Samira-M]

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد