متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار فریدون مشیری

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 140
  • بازدیدها 3,371
  • کاربران تگ شده هیچ

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,255
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #131
تو پنداری که دارد خاطری از هر چه غم آزاد
اما من به چشم خويش می بينم
به آن تندی که آتش می دواند شعله در نيزار
به آن تلخی که می سوزد تن ايينه در زنگار
دارد از درون خويش می پوسد
دگر از پا نشستم گوئیا زلزله آمد
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #132
دگر از پا نشستم گوئیا زلزله آمد
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
يکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,255
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #133
يکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
نگاهش ميکنم شايد
بخواند از نگاه من
که او را دوست مي دارم
ولی افسوس او هرگز نميداند
دگر با خود کنم نجوا، یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
سلام من رسان وگو
تورامن دوست می دارم
ولی افسوس وصد افسوس
زابر تیرا برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده ازهرجا، دگر باخود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #134
دگر با خود کنم نجوا، یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
سلام من رسان وگو
تورامن دوست می دارم
ولی افسوس وصد افسوس
زابر تیرا برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده ازهرجا، دگر باخود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی داند
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
 
امضا : m.sina

♡°DINA°

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
269
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #135
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
دیدارِ تو، گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست!
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
 
امضا : ♡°DINA°

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #136
دیدارِ تو، گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست!
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولی افسوس و صد افسوس زابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جادگر با خود کنم نجوا
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,966
پسندها
4,715
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
  • #137
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم
 
امضا : فلورا.

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,255
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #138
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #139
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,255
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #140
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا