- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
همه وجودم دستی شده استنامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
و همه دستم خواهشی:
خواهش تو
چه بی تابانه میخواهمت
همه وجودم دستی شده استنامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
تا در آستانه آیینه چنان در خویش نظر کنیمهمه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهش تو
چه بی تابانه میخواهمت
یارانِ من بیاییدتا در آستانه آیینه چنان در خویش نظر کنیم
که به وحشت
از بلند فریادوار گُداری
به اعماق مغاک
نظر بردوزی!
جُستجوگرم منیارانِ من بیایید
با دردهایِتان
و بار دردتان را
در زخم قلب من بتکانید
من زندهام به رنج
نا خدای من مسجد کجاستجُستجوگرم من
نه جُستجو شونده
من اینجایم و آینده
در مشتهای من!
مگذار دیگران نام تو را بدانند …نا خدای من مسجد کجاست
در کدامین دریا کدامین جزیره
انجا که من از خویش برفتم
تا در تو سجده کنم
تنها منم که زنده مانده اممگذار دیگران نام تو را بدانند …
همین زلال بیکران چشمانت
برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!!
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمانِ خود، چون کوهتنها منم که زنده مانده ام
در هوای تو
بی انکه بپیچد در نفس هایم
کوه ها در فاصله سردندمن چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمانِ خود، چون کوه
یادگاری جاودانه، بر ترازِ بیبقایِ خاک!
دوست اش می دارمکوه ها در فاصله سردند
دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو میجوید
و به راه اندیشیدن یاس را رج میزند