مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 112
  • بازدیدها 2,409
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #11
یاد می اید مرکز کودکی
همره من بوده همواره یکی
قصه ای دارم از این همراه خود
همره خوش ظاهر بدخواه خود
او مرا همراه بودی هر دمی
سیرها می کردم اندر عالمی
یک نگارستانم آمد در نظر
اندرو هر گونه حس و زیب و فر
هر نگاری را جمالی خاص بود
یک صفت ، یک غمزه و یک رنگ سود
هر یکی محنت زدا ،‌خاطر نواز
شیوه ی جلوه گری را کرده ساز
زین به جدل خست پر و بال ها
زان همه بسترد خط و خال ها
تا که رسید از سر ره بلبلی
سوختهای ، خسته ی روی گلی
بر سر شاخی به ترنم نشست
قصه ی دل را به سر نغمه بست
لیک رهی از همه ناخوانده بیش
دید هیاهوی رقیبان خویش
 
امضا : m.sina

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,481
پسندها
64,411
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
سطح
43
 
  • #12
یار، آخر آن وفاهایت کجاست؟
چه شد آن یاری که با من داشتی

دعوی یک باطنی و آشتی؟
چون مرا بیچاره و سرگشته دید
در بر من ره چو به پایان برد
از خجلی سر به گریبان برد
ابر ، زمن حامل سرمایه شد
باغ ،‌ز من صاحب پیرایه شد
گل ، به همه رنگ و برازندگی
می كند از پرتو من زندگی
در بن این پرده ی نیلوفری
كیست كند با چو منی همسری ؟
زین نمط آن م**س.ت شده از غرور
رفت و ز مبدا چو كمی گشت دور
دید یكی بحر خروشنده ای
سهمگنی ، نادره جوشنده ای
نعره بر آورده ، فلك كرده كر
دیده سیه كرده ،‌شده زهره در
راست به مانند یكی زلزله
داده تنش بر تن ساحل یله
چشمه ی كوچك چو به آنجا رسید
وان همه هنگامه ی دریا بدید
خواست كزان ورطه قدم دركشد
خویشتن از حادثه برتر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Nyx
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,481
پسندها
64,411
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
سطح
43
 
  • #13
زین به جدل خست پر و بال ها
زان همه بسترد خط و خال ها
تا که رسید از سر ره بلبلی
سوختهای ، خسته ی روی گلی
بر سر شاخی به ترنم نشست
قصه ی دل را به سر نغمه بست
لیک رهی از همه ناخوانده بیش
دید هیاهوی رقیبان خویش
شب نیست که از دیده نرانی خونم
دیری‌ست که من با تو ز خود بیرونم
گفتی به فراق نازنینان چونی ؟
وقت است که آیی و ببینی چونم
 
امضا : Nyx

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #14
شب نیست که از دیده نرانی خونم
دیری‌ست که من با تو ز خود بیرونم
گفتی به فراق نازنینان چونی ؟
وقت است که آیی و ببینی چونم
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم
می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,349
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
ماند توکا به ویرانه آباد
رفت از یادش اندیشه ی جفت
که تواند مرا دوست دارد
وندر آن بهره ی خود نجوید؟
هرکس از بهر خود در تکاپوست
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,481
پسندها
64,411
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
سطح
43
 
  • #16
ماند توکا به ویرانه آباد
رفت از یادش اندیشه ی جفت
که تواند مرا دوست دارد
وندر آن بهره ی خود نجوید؟
هرکس از بهر خود در تکاپوست
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم،


شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
 
امضا : Nyx
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,349
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم،


شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
من که در این حلقه بودم بیقرار
عاقبت کردم نگاری اختیار
مهر او به سرشت با بنیاد من
کودکی شد محو، بگذشت آن ز من
رفت از من طاقت و صبر و قرار
باز می جستم همیشه وصل یار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Nyx

نقاش انجمن + نویسنده افتخاری
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/12/18
ارسالی‌ها
2,481
پسندها
64,411
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
23
سطح
43
 
  • #18
من که در این حلقه بودم بیقرار
عاقبت کردم نگاری اختیار
مهر او به سرشت با بنیاد من
کودکی شد محو، بگذشت آن ز من
رفت از من طاقت و صبر و قرار
باز می جستم همیشه وصل یار
روز درد و روز نکامی رسید
عشق خوش ظاهر مرا در غم کشید
ناگهان دیدم خطا کردم ،‌خطا
که بدو کردم ز خامی اقتفا
آدم کم تجربه ظاهر پرست
ز آفت و شر زمان هرگز نرست
من ز خامی عشق را خوردم فریب
که شدم از شادمانی بی نصیب
در پشیمانی سر آمد روزگار
یک شبی تنها بدم در کوهسار
 
امضا : Nyx
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

Samira-M

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/3/18
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,349
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
روز درد و روز نکامی رسید
عشق خوش ظاهر مرا در غم کشید
ناگهان دیدم خطا کردم ،‌خطا
که بدو کردم ز خامی اقتفا
آدم کم تجربه ظاهر پرست
ز آفت و شر زمان هرگز نرست
من ز خامی عشق را خوردم فریب
که شدم از شادمانی بی نصیب
در پشیمانی سر آمد روزگار
یک شبی تنها بدم در کوهسار
رفت از من طاقت و صبر و قرار
باز می جستم همیشه وصل یار
هر کجا بودم، به هر جا می شدم
بود آن همراه دیرین در پیم
 

m.sina

کاربر سایت
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,033
پسندها
6,196
امتیازها
33,273
مدال‌ها
16
سطح
13
 
  • #20
رفت از من طاقت و صبر و قرار
باز می جستم همیشه وصل یار
هر کجا بودم، به هر جا می شدم
بود آن همراه دیرین در پیم
من دلم سخت گرفته است از این
میهمان‌خانه‌ی مهمان‌کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Samira-M

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا