مشاعره مشاعره با اشعار قیصر امین‌پور

[H.Allahdadi]

من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا

آی

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان چه قدر زود دیر می شود!

 

[m.sina]

آی

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان چه قدر زود دیر می شود!

دل داده ام در باد بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد

 

[H.Allahdadi]

دل داده ام در باد بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد

در دلِ خانه ها، در سبدها

می زند بر تو لبخند روزی

 

[m.sina]

در دلِ خانه ها، در سبدها

می زند بر تو لبخند روزی

یک آشنای دور صدا می‌زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است

 

[H.Allahdadi]

یک آشنای دور صدا می‌زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است

توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها

به دنبال نامی که او

به دنبال اویی که کو؟

 

[m.sina]

توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها

به دنبال نامی که او

به دنبال اویی که کو؟

و قاف حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز می‌شود

 

[H.Allahdadi]

در آن کتابخانه کوچک

تا باز این کتاب قدیمی را

که از کتابخانه امانت گرفته ایم

 

[m.sina]

در آن کتابخانه کوچک

تا باز این کتاب قدیمی را

که از کتابخانه امانت گرفته ایم

مرا که شانه ام از حمل افتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست

 

[H.Allahdadi]

مرا که شانه ام از حمل افتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست

تا ز تن درآورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم

نعره نیستند!

 

[m.sina]

تا ز تن درآورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته‌ سخن درآورم

نعره نیستند!

در شهر شما باری اگر عشقْ فروشی‌ست
هم غیرت آبادی ما را نفروشید

تنها به‌خدا دل‌خوشی ما به دل ماست
صندوق‌چۀ راز خدا را نفروشید