مشاعره مشاعره با اشعار قیصر امین‌پور

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 63
  • بازدیدها 2,171
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,637
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام

که سال‌های سال

در انتظار تو

کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاه رفته

تکیه داده‌ام!
 

MEHRNOOSH AFSHAR

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/1/21
ارسالی‌ها
281
پسندها
9,120
امتیازها
24,013
مدال‌ها
11
سطح
15
 
  • #2
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می‌کنی وقت رفتن است
و باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چه قدر زود دیر می شود
 
امضا : MEHRNOOSH AFSHAR

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,637
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی


به دنبال نامی که من

ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ


به دنبال نامی که تو

ـ توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها ـ


به دنبال نامی که او

به دنبال اویی که کو؟
 

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #4
دلم را ورق می‌زنم

به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی


به دنبال نامی که من

ـ من شعرهایم که من هست و من نیست ـ


به دنبال نامی که تو

ـ توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ها ـ


به دنبال نامی که او

به دنبال اویی که کو؟
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از انکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو نا گزیر می شود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود
 
امضا : m.sina

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,637
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از انکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو نا گزیر می شود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود
دل داده‌ام بر باد، بر هر چه باداباد

مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی‌فرهاد، کاهی به دست به باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادر زاد

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید

تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #6
دل داده‌ام بر باد، بر هر چه باداباد

مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی‌فرهاد، کاهی به دست به باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادر زاد

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید

تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد
دلم را ورق می‌زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من
من شعرهایم که من هست و من نیست
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,689
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #7
دلم را ورق می‌زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من
من شعرهایم که من هست و من نیست
تا نگاه می کنی وقت رفتن است

و باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آن که با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #8
تا نگاه می کنی وقت رفتن است

و باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آن که با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود!
در سینه هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
 
امضا : m.sina

فلورا.

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
6/8/22
ارسالی‌ها
1,955
پسندها
4,689
امتیازها
28,973
مدال‌ها
17
سطح
14
 
  • #9
در سینه هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم!
 
امضا : فلورا.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #10
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم!
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا