- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
دیگر به بخشی از تو قانع نیستمناز پرورده خورشید و نظر کرده ماه!
چون خدا ساختنت خواست به دلخواه، نخست
گلت آمیخت به هفتاد گل مهر گیاه
مشتی الماس ز شب چید و به چشمت پاشید!
مرا به بوی خوشتدیگر به بخشی از تو قانع نیستم
اری با هر چه داری
دوست میدارم مرا باشی
یک فصل از یک قصه نه این را نمیخواهم
مهر می ورز و دم غنیمت دانمرا به بوی خوشت
جان ببخش و زنده بدار
که از تو چیزی از این بیشتر
نمی خواهم.
شور گرداب و کشتی سنگین؟مهر می ورز و دم غنیمت دان
عشق می باز و با دقایق باش
بشکند تا که کاسه ات را عشق
از میان همه تو لایق باش
شعر مرا برای تو برگزیده استشور گرداب و کشتی سنگین؟
نه اگر تخته پاره قایق باش
بار پارو و لنگر و سکان
بفکن و دور از این علایق باش!
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاریشعر مرا برای تو برگزیده است
در هشیاری به سراغت نمی ایم
هر بار از سوزش انگشتانم
در می یابم باز نام تو را می نوشته ام
دلم در دست او گیر استمن و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود!
مهر می ورز و دم غنیمت داندلم در دست او گیر است
خودم در دست او دلگیر
عجب دنیای بی رحمی
دلم گیر است و دلگیرم