مشاعره مشاعره با اشعار حسین منزوی

[m.sina]

نام تو را نمی دانم.
آری،
اما می دانم.
گل ها اگر که
نام تو را
می دانستند،
نسل بهار از اینسان
رو سوی انقراض،
نمی رفت

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

 

[فلورا.]

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

نمی‌کنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

گره به کار من افتاده است از غم غربت

کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک

 

[m.sina]

نمی‌کنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

گره به کار من افتاده است از غم غربت

کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک

کجاست چابکی دست های عقده گشایت
به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک

به خاکساری دل ببین که سر نهاده به پایت
دلم گرفته برایت زبان ساده عشق است

 

[فلورا.]

کجاست چابکی دست های عقده گشایت
به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک

به خاکساری دل ببین که سر نهاده به پایت
دلم گرفته برایت زبان ساده عشق است

تیغ را هم تو فرود آورده باشی!



تیغت سحر است و

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ نور

و تیمار داری‌‌ات

 

[فلورا.]

کجاست چابکی دست های عقده گشایت
به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک

به خاکساری دل ببین که سر نهاده به پایت
دلم گرفته برایت زبان ساده عشق است

تیغ را هم تو فرود آورده باشی!

تیغت سحر است و

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ نور

و تیمار داری‌‌ات

 

[m.sina]

تیغ را هم تو فرود آورده باشی!

تیغت سحر است و

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ نور

و تیمار داری‌‌ات

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

 

[فلورا.]

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

 

[آبی پَرَست؛]

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

‌‌تو بیا م**س.ت در آغوش من و دل خوش دار
مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[فلورا.]

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ نور

و تیمار داری‌‌ات

 

[m.sina]

نوازشت معجزه

و لبخندت

تنظیفی از فواره‌ نور

و تیمار داری‌‌ات

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من