- ارسالیها
- 152
- پسندها
- 850
- امتیازها
- 5,063
- مدالها
- 7
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- #21
شانهاش را بالا انداخت.
- نمیدانم، به یکباره گمان کردم زمان مرگم فرا رسیده!
با حیرت بر چهرهاش دقیق شدم و خندیدم.
- آنقدرم بیرحم نیستم که زن خودم را بکشم! البته اگر مانند بار قبل پا روی دمم بگذاری اوضاع فرق دارد.
چشمانش را ریز کرد.
- تا پا روی دم گذاشتن از نظر شما چه باشد؟!
سرم را کج کردم.
- به دستورهایم گوش دهی و به آنها عمل کنی، زبان درازت را کوتاه کنی، مرا صاحب فرزند پسر کنی.
چشمانش را در حلقه تاب داد.
- با تمامش موافقم به غیر از دومورد آخر! زبانم که نمیتوانم کوتاهش کنم به این خاطر که تمام وجودم است و در مورد بعدیام من فرزند پسر نمیخواهم، فرزند من دختر است.
صورتم را نزدیکتر بردم.
- پس خودم زبانت را کوتاه میکنم و به فرزندم هم دستور میدهم که پسر باشد. اگر دختر شد و مانند مادرش شد...
- نمیدانم، به یکباره گمان کردم زمان مرگم فرا رسیده!
با حیرت بر چهرهاش دقیق شدم و خندیدم.
- آنقدرم بیرحم نیستم که زن خودم را بکشم! البته اگر مانند بار قبل پا روی دمم بگذاری اوضاع فرق دارد.
چشمانش را ریز کرد.
- تا پا روی دم گذاشتن از نظر شما چه باشد؟!
سرم را کج کردم.
- به دستورهایم گوش دهی و به آنها عمل کنی، زبان درازت را کوتاه کنی، مرا صاحب فرزند پسر کنی.
چشمانش را در حلقه تاب داد.
- با تمامش موافقم به غیر از دومورد آخر! زبانم که نمیتوانم کوتاهش کنم به این خاطر که تمام وجودم است و در مورد بعدیام من فرزند پسر نمیخواهم، فرزند من دختر است.
صورتم را نزدیکتر بردم.
- پس خودم زبانت را کوتاه میکنم و به فرزندم هم دستور میدهم که پسر باشد. اگر دختر شد و مانند مادرش شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش