- ارسالیها
- 1,620
- پسندها
- 21,598
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 28
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- #11
***
شقایقها بوی تو را میدهند.
هنوز جای قامت رشیدت، پیراهنت را به آغوش میکشم.
پیراهنت دیگر بوی تو را نمیدهد، اما گویا شقایقها را کنار دریاچه رویاندهای، که دلتنگت نشوم. یادگار از خودت برای من میگذاری. میدانم قطرههای بارانی که چلهی تابستان میبارند تویی.
پس بیچتر زیر سقف آسمان میایستم تا بوسههایت را حس کنم.
میدانم آفتابی که شبها میتابد تویی، زیر نور ماه میایستم تا در آغوشت بگیرم.
قلم فقط از تو مینویسد و چشمها فقط تو را میبینند.
شقایقها بوی تو را میدهند.
هنوز جای قامت رشیدت، پیراهنت را به آغوش میکشم.
پیراهنت دیگر بوی تو را نمیدهد، اما گویا شقایقها را کنار دریاچه رویاندهای، که دلتنگت نشوم. یادگار از خودت برای من میگذاری. میدانم قطرههای بارانی که چلهی تابستان میبارند تویی.
پس بیچتر زیر سقف آسمان میایستم تا بوسههایت را حس کنم.
میدانم آفتابی که شبها میتابد تویی، زیر نور ماه میایستم تا در آغوشت بگیرم.
قلم فقط از تو مینویسد و چشمها فقط تو را میبینند.
آخرین ویرایش توسط مدیر